ما دو ساله عروسی کردیم طبقه بالای مادرشوهرمم
مشکل سر رفت و امد و خورد وخوراکه
همسرم اوایل شام و ناهار میومد بماند ک سر دخالتاشون من ی مدت کلا خونشون نرفتم تازگیا همسرم یازده دوازده ک از خونه میزنه بیرون تا شب ی سر بهم نمیزنه با اینکه ناهار و شامو میاد ولی خونه مامانش میخوره و میشینه تا یازده دوازده شب
من یه مدت دیدم نمیاد برای شام خودمم میرفتم چون واقعا تنهایی حصلم سرمیرفت و ویارم داشتم و.غذاهای خودمو دوس نداشتم میرفتم اونجا میخوردم ولی الان کلا عادتش شده فقط شب ب شب میاد
منم چن بار اروم یا با دعوا گفتم دوس دارم بیای باهم غذا بخوریم و فلان گفته چ فرقی داره بیا پایین بپز باهم بخوریم
حتی خانوادش خونه م نباشن میره میشینه اونجا نمیاد خونه خودمون
یا چیزی خریدنی میبره مامانش اگه داد دوسه تا میذاره پله بردارم ندادم ک نداد
چیزی بخوام میخره میبره اونجا دوتا برا من بخره سه تام برا پایین میخره
من هوس توت فرنگی کردم خریده بود گذاشته بود خونه مامانش جدا کرد چن تا برا من اورد
گله کردنیم میشم ادم بده ک مخوای منو از خانوادم جدا کنی و فلان موندم خانما چه رفتاری کنم