غذایی که از یتیم می گیری میذی به کسی که داره بخوره
مثل اتیشه آتیش
من خودم پدرم بچگیم فوت شد
الانم یه چیزی دیدم تو محلمون اعصابم خورد شذ حتی کریه کردم
پاشدم رفتم خرید کردم دادم بهشون
یه خانومه یتیم داری داره می کنه تو کوچمون
نوه های خودشه
دامادش تصادف کرد مرده سال ها پیش
دخترشم خونه ی خودشه مادر بچها
مادربزرگه وضعش بد نیست خوبه
امروز نوه شو دیدم تو کوچه داشت گریه می کرد پرسیدم چیه چیشده میگفت
مادربزرگم غذا درست می کنه به ما نمیده همرو میده به پسرش
پسرشم پولداره من دیدمش
هر روز می بینم میاذ قابلمه از در میگیره میبره😐
به دختره گفتم مادرت تو اون خونه چیکارس پس میگه اجازه نداریم چیزی بگیم
کلی دعوا می کنه
اخه یکی نیست به. اون پسرش بگه تو چرا غذاهارو میبری
وای مردم انقد کریه کردم
وسیله خریدم دادم به مادر دختره
یاد بچگیای خودم افتادم
البته خوب بود اون دوران شکر خدا
ولی بازم گذشته ها یادآوری شد