من که چیز زیادی نمیحوام ازش پس چرا انقدر اذیتم میکنه دیگه خسته شدم پنج ساله برای یه کار ثابت کوفتی دارم جون میکنم چقدر پیاده خیابونا رو متر کردم چقدر رفتم مفتی کار کردم ،چه حقایی که ازم خورده شد و من هیچی نگفتم چه حرفایی از صاحب کار شنیدم و هیچی نگفتم چرا اخه؟
تو یه خانواده ای بدنیا اومدم که هیچ حمایتی که نمیکنن هیچ تازه سعی دارن جلوی ادمو هم بگیرن همش کارشون تحقیر کردن مسخره کردن دعوا کردن زخم زبون زدنه منت گذاشتنه
دلم به حال خودم میسوزه که خدا منو لایق ارامش نمیبینه😭😭
آرامش من یعنی کار ثابت
آرامش من یعنی ساختن یه خانواده خوب و با درک و فهم
آرامش من یعنی دور شدن از ادمای خبیث
چرا نباید اینا رو داشته باشم؟مگه ارامش حق هر آدمی نیست؟
امسال هر چی پس انداز داشتم دادم برای این ازمون استخدامی کوفتی ،از کارم زدم بیرون که بشینم اینو بخونم ،از ابان ساعت شش صبح بلند میشدم میخوندم تا ساعت یک شب ،پنج ماه خودمو حبس کردم تو خونه حتی به خودم اجازه نمیدادم برم حموم ،زیر چشمام گود افتاد ،چشمام همش میسوخت ،جوری که بعضی وقتا کلا هیچی نمیدیدم همه چیز تار و مات بود ،یوقتا خودمو رو زمین حس نمیکردم یه حس بدی بود انگار مغزم داشت میرفت بالا ،با وجود همه اینا سرما میخوردم یا مریض میشدم استراحتو به خودم حروم میکردم ،اخر رفتم ازمون دادم ،انقدر سخت بود که وقتی برگه رو از دستم کشیدن به گریه افتادم نمیدونم امسال قبول میشم یا نه ولی من الان هیچی ندارم واقعا هیچی ندارم دیگه خسته شدم از بس توکلم به خدا بود ازبس تحمل کردم دیگه ونی او وجودم نمونده ،اگر قرارهدرست بشه همین امسال درست بشه