من سرهرچیزی عصبی میشدم سردرد وقرص خوردن داشتم مامانم باپدرم بحث میکرد من میومدم واسطع میشدم آخرشم میگفتن دخالت کردی تاپیک قبلم بامامانم چ دعوایی داشتم... امادیشب تصمیم گرفتم که دیگه واردبحثشون نشم چیزی ک ربطش ب من نداره خودموقاطی نکنم ونظرندم امروزم بازم بحث کوچیکی داشتن اما من لبخندزدم هدفون گذاشتم بااهنگ شاد حالموخوب کردم تصمیم گرفتم که هرکاری ک برای حال خوبم لازمه انجام بدم باادمای تایمموبگذرونم ارزش داشته باشن چقدخوبه سکوت کردن خیلی جاها چقدخربودم همیشه بحث میکردم جوش میزدم حالم بدمیشد اماحالا نه دارم روخودم کارمیکنم واقعاهیچی مهمتر ازآرامش خودت نیست خدایاشکرت