الان خوابیده بودم خواب دیدم رفتم دکتر بهم ی آمپول زده سرم سنگین شد ی آدمی افتاد دنبالم هی سعی میکردم نخوابم را ترس دویدم سمت خونمون
آدمه به زور وارد شد تو خونم من با ترس زنگ زدم به همسرم با گریه براش میگفتم یکی تو خونه اس توروخدا به دادم برس این میخواد به من نزدیک شه بیا به دادم برس 🥺
اما اون آدمه گوشیو گرفت پرت کرد اون طرف تو خونه ام دور میرفت نمیزاشت برم بیرون از خونه 😭
به بهونه دسشویی یهو اومدم سمت در از در خارج شدم کلید بندازم قفل کنم اونو نگه دارم تا همسرم بیاد یهو با زور در باز کرد
در واحد همسایمون زدم داد زدم کمکم کنید وارد خونشون شدم هی با همسرم و پدرم تماس گرفتم تا بیان کمکم 😭😭
میترسم پامو از در خونه بزارم بیرون همش از ترس در واحد قفل میکنم وقتی همسرم خونه نیس😭😭😭