چندسال پیش بنده چندتا از دروس سازه رو در دانشگاه تدریس میکردم
یه دانشجوی عزیزی هم داشتیم به نام........که ایشون واقعاً نه در رشتهاش استعداد داشت و نه علاقه
اما قدرت و جرئت انصراف و تغییر رشته هم نداشت
اون دانشگاه یه استاد هیئتعلمی بسیار باسواد داشت که هرترم تعداد بسیار کمی از بچهها رو پاس میکرد مثلاً ۳ نفر
من و ایشون دو درس مشترک رو تدریس میکردیم مقاومت۱ و تحلیل سازه۱
دانشجوها هم به امید پاس شدن با من برمیداشتن 😅
همون دانشجویی که بالاتر در موردش گفتم مجموع نمرات برگه و تکلیف و حضور و...اش به ۱۰ نرسید ولی تحت تاثیر مکالمهای که باهاش داشتم بهش ۱۰ دادم
من اون دوران هم با شریک زندگیم به مشکل برخورده بوم و هم با شریک کاریم و البته یهسری مشکلات دیگر هم داشتم😅
همینها باعث شده بود در تدریس تمرکز نداشته باشم و به همین علت دیگه ادامه ندادم چون معتقد بودم دانشجوها نباید تاوان مشکلات زندگی من رو بدن و در غیبت فرو رفتم تا دوسال بعد
دوسال بعد وقتی به تدریس برگشتم هم شریک زندگیم عوض شده بود و هم شریک کاریم رو حذف کرده بودم
امااااا وفتی رفتم دیدم اون دانشجوی گرامی هنوز تحلیل ۱ پاس نکرده
به شوخی بهم گفت صبر کرده تا من برگردم بعد پاس کنه😅
خلاصهی حرف من بررسی زندگی اون آدم نیست ؛ حرف من این هست که بیاید عمرمون به پای مسیرها و آدمهای اشتباه تلف نکنیم
اون بنده خدا سالها بخاطر اصرار به ادامهی مسیر اشتباه عمرش رو تباه کرد