خب من تو زندگیم همیشه آرامش داشتم تا اینکه یکی اومد تو زندگیم و آرامش رو ازم گرفت
خودم کات کردم
خیلی خیلی اذیتم کرد حالت داستان داره
دیگه بعد چند وقت احساس میکردم گم شدم
الان یک دختر افسرده رو میدیدم که شب تا صبح گریه میکرد
یک دختر شادی هم از قدیم میبینم که میخنده و حالش خوبه
همش با خودم میگفتم بهش فکر نکن تو باید حالت خوب بشه بیخیالش
اما با همین حرف هم گریه میکردم تا اینکه پیش یک روانشناس دلسوز رفتم فوق العاده بود
شش ماه طول کشید تا خوب شدم
الآنم بهش فکر میکنم اگر بگم نمیکنم دروغ گفتم
ولی احساسی بهش ندارم چون خیلی اذیتم کرد