یه سریا که خیلی شادن و قوی . انگار براشون مهم نیست تو رابطه چی پیش میاد یا ترس از اینکه طرف ولشون کنه ندارن خلاصه جذابه این رفتارشون
من خیلی غمگینم از همه بدم میاد دلم نمیخواد اصلا مامان بابا رو حتی ببینم نکه چیزشون بشه ها نه ولی مثلا تو هالن دلم نمیخواد برم پیششون . خیلی شکاکم تو رابطه و ترسو و غرغرو
چیمون فرق داره با اون خانما؟
این خانما قبل اینکه کسی براشون مهم باشه خودشون مهمن و خودشونو دوست دارن
اون ها سنگهاشون را با خودشون کندن.که مثلا اینجور بشه یا اونجور بشه. چطور برخورد کنم.
بعضی از ما ها خیلی تخیلی پیش رفتیم .تازه فهمیدیم اونجوری که فکر میکردیم نیست.
با واقعیت ها باید درست روبه رو بشیم وجبهه نگیریم
به قول معروف سخت بگیری سخت تر میشه.
دقیقا
ببین من ۱۸ سالمه انقدر حسودی غرغرو ام خودمو کم میبینم همش ایراد میگیرم همه چی تو مخمه حتی صدای راه رفتن خواهرم تو مخمه . تو رابطه سمی گیر افتادم مطمئنم طرفم با بقیه لاس میزنه نمیتونم ثابت کنم . انقدر وابستم نمیتونم رهاش کنم میترسم بره با اون دختر وکیل دکترا و... خلاصه خیلی اوضاعم بده .. شما روانشناس خوب میشناسین؟
