ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
وای اصلا نخوری. تو کوتاه مدت تمرکزو میبره بالا ولی عوارضش خییلی زیاده و بعد یه مدت اوضاعتو از قبل بدتر میکنه.
به منم دکتر ریتالین داده بود ، بعد یه مدت قطع کردم. بعد از قطعش اوضاعم بدتر شده بود.
"انزوا را به وابستگی ترجیح میدهم. وقتی وابستگی از بین رود، انسان وارسته می شود""ملتی هستیم که هنوز خشنونت رو مردونگی، حماقت رو نجابت، شادی رو هرزگی، دزدی رو زندگی میدونیم؛ راه درازتری تا انسانیت داریم. و راه دراز تری تا آرامش و عشق..." "مدرسه که میرفتیم، هربار که دفتر مشقمون رو جا می ذاشتیم معلممون میگفت: مواظب باش خودتو جا نذاری! ما می خندیدیم و فکر می کردیم نمیتونیم خودمونو جا بذاریم! بزرگ که شدیم بارها و بارها خودمو جا گذاشتیم؛ توی یه کافه، توی یه خیابون، توی یه شعر..."
من برا پسرم خریدم خارجیه ایرانیشم میدادم در حد ال ...
چندسالشه مگه پسرتون؟ تو ریتالین مواد مخدر داره
"انزوا را به وابستگی ترجیح میدهم. وقتی وابستگی از بین رود، انسان وارسته می شود""ملتی هستیم که هنوز خشنونت رو مردونگی، حماقت رو نجابت، شادی رو هرزگی، دزدی رو زندگی میدونیم؛ راه درازتری تا انسانیت داریم. و راه دراز تری تا آرامش و عشق..." "مدرسه که میرفتیم، هربار که دفتر مشقمون رو جا می ذاشتیم معلممون میگفت: مواظب باش خودتو جا نذاری! ما می خندیدیم و فکر می کردیم نمیتونیم خودمونو جا بذاریم! بزرگ که شدیم بارها و بارها خودمو جا گذاشتیم؛ توی یه کافه، توی یه خیابون، توی یه شعر..."
حافظم و تمرکزم داغون شده بود. خیلی چیزا رو یادم نمیموند. شاید کسی که درس نمیخونه متوجه نشه.
ولی منی که درس میخوندم قشنگ میفهمیدم یه سری مطالب خیلی زود از حافظم پاک میشه درصورتی که قبل از مصرفش اینطوری نبودم
"انزوا را به وابستگی ترجیح میدهم. وقتی وابستگی از بین رود، انسان وارسته می شود""ملتی هستیم که هنوز خشنونت رو مردونگی، حماقت رو نجابت، شادی رو هرزگی، دزدی رو زندگی میدونیم؛ راه درازتری تا انسانیت داریم. و راه دراز تری تا آرامش و عشق..." "مدرسه که میرفتیم، هربار که دفتر مشقمون رو جا می ذاشتیم معلممون میگفت: مواظب باش خودتو جا نذاری! ما می خندیدیم و فکر می کردیم نمیتونیم خودمونو جا بذاریم! بزرگ که شدیم بارها و بارها خودمو جا گذاشتیم؛ توی یه کافه، توی یه خیابون، توی یه شعر..."
پسرم ده سالشه س ساله میخوره دکتر میگ تنها داروش همینه دو س روز بود ک نمیتونستم پیدا کنم استفراغ حالت تهوع سرگیجه خشونت داشت چیزی میگفتم داد میزد یکی صب یکی شب میخوره همش باخودم میگم خدایا اگ من بمیرم بچم چی میشه چرا ب این قرص عادتش دادم استرسش خیییییلی زیاده نمیتونه قاشق دستش بگیره میلرزه