عزیزم تو حسود نیستی خانواده ی شوهرمنم همینن
هرجا می نشستیم ازش تعریف می کردن جالبیش اینجاست هرچی می گفتن بیشترش دروغ بود ولی جلو بقیه می کشیدنش بالا
منو اون یکی هم عروسم جهیزیمون خیلیییی کامل بود حتی همه می گفتن مامانم بیش ازحد جهیزیه برام گذاشته ولی می نشستن جلو من می گفتن چقدر جهیزیش زیاد بود چقدر وسایلش گرون بود
منم اولش حرص می خوردم چون میدیدم کارای من دیدع نمیشه ولی کارایی که نمی کردم و می گفتن انجام داده ولی خیلییی
با خودم فکر کردم گفتم مگه اینا کی هستن که بخاطرشون حرص بخورم؟
درحدی که همسرم ناراحت نشه باهاشون رفت و آمد دارم و بیخیال حرفاشون شدم بزار هرچی دووست دارن بگن
کسی که قراره به حرفا اینا ازمن بدش بیاد یا بگن عروس بدی هستم همون بهتر که بدش بیاد چون تو روزای سختشون همیشه کنارشون بودم و کمکشون کردم