من با دوستم تو مزون کار میکنم شریکیم اونروز مشتری اومد از فامیلای مادریمه ک همه میدونن جز خرابکاری و گند کاری کار دیگ ای انجام نمیده اومد کلی لباس برد گف پولش مهم نیس بعدا کارت ب کارت میکنم واست روز بعدش زنگ زد گف بیا لباسارو ببر شوهرم نپسندید(درصورتی ک شوهرش جلو من پسندیده بود)خلاصه گفتم اشکال نداره مشکلی نیس پس داد ک پس داد چ اشکالی داره؟؟لباسا هم برا من نیستن برا دوستمن رفتم پس گرفتم دیدم یکی از لباسا ی خورده پاره شده چون یخورده بود بازم گفتم عیب نداره دوستم توجه نمیکنه قابل پوشاندن هس دیده نمیشه اومدم خونه بعد از چند روز لباسارو از پلاستیک دراوردم یکی از لباسارو دیدم فاجعش کرده بود من میزدم توسر و پاهای خودم لباس برا من نبود برا دوستم بود این دوستم لباس رو میدید صدرصد دیوونه میشد و باهام قطع رابطه میکرد حتی دیگ بم اعتماد نمیکنه لباساشو بزاره پیشم بامامانم رفتم خونه مشتری درشونو کوبیدم خانم خانما تازه بیدارشده بود بش گفتم لباسو پس دادی ک دادی چرا اینجوری پارش کردی داد و بیداد راه انداختم خیلی عصبی شده بودم از دستش لباسو پاره پوره پس داده اونم لباسی ک برا خودم نیس وامانت بود همسایه هاشون یهو در رو زدن از سر و صدا جمع شدن ببینن چ خبره خلاصه ک گف باشه بزارش پیشم عصر ب شوهرم میگم کارت ب کارت کنه واست مامانم دید اینجوریه گف ن ولش کن لباسو ور داشت رفت بعد بم میگه خودم پولشو بت میدم روانمو بهم زد با این حرکتش حالا ما اومدیم دعوا هم راه انداختیم دیگ بزار ب چیزی ک میخوایم برسیم،الان دعوا و این کارم چ سودی واسم داشت ب غیراز اینک اعصابم خورد شد اگ میخواستم لباسو پس ندم نمیرفتم ک
من تا حقمو ازش پس نگیرم آروم نمیشم مطمئنم از خودخوری و دق اخرش میمیرم شما بگین چیکار کنم