2733
2739
عنوان

بیایین بگم خواهر شوهرم چیکار کرده

503 بازدید | 8 پست

حدود ۲۱سالشه با یه پسره چت کرده  حرفای مثبت هیجده همون اول بهش زده اینم بدش نیومده خودشو زده به خنگیو چتو باهاش ادامه داده الان اومده بامن  اینو درمیون گذاشته گفتم بلاکش کن اگه میخوای دوس شی با کسی این مشخصه هدفش چیه بعدشم دیگه هرچی  گفت سکوت کردم و گوش دادم 

اصلا دوس ندارم قاطی ماجراش بشم چیکار کنم

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

واقعا هم اسکله  آخه چه احمقی میره واسه زن داداش میگه چت کردی که کردی دختره خنگ😸😸😸

بنظرم خیلیم با سیاسته چون همچین چیزیو نمیتونم به شوهرم قطعا بگم پس فردا میترسم داستانی شه بگه من تو جریانش بودم

2728
بنظرم خیلیم با سیاسته چون همچین چیزیو نمیتونم به شوهرم قطعا بگم پس فردا میترسم داستانی شه بگه من تو ...

من یه جاری دارم که 15 سال از من بزرگتره و عروس بزرگه... خواهرشوهرام همه ی جیک و پوکشون رو بهش میگفتن... و کمکشون کرد به دوست پسراشون رسیدن.. ولی خواهرشوهر چهارمیم با یه پسره بدرد نخور دوست بود که قصدش سواستفاده بود و با هم فرار کردن که چقدرررر واسه جاریم بد شد چون همه گفتن تو از جریانش خبر داشتی

واقعا هم اسکله  آخه چه احمقی میره واسه زن داداش میگه چت کردی که کردی دختره خنگ😸😸😸

خواهرشوهرمنم بهم میگه🤣

کباب_کوبیده_باریحان هستم😎.متاسفانه کاربری های پفک نمکی،بیسکوییت ماسالا و چلوکباب کوبیده رو هم از دست دادم😁✌️کی گفته من بی احساسم؟ من هر 1 ساعت احساس گشنگی میکنم! 🤭🤤😂️

شما دخالت نکن 

راهنماییش کن که کارش اشتباه 

اما طوری نشه که قرار ها و بقیه برنامه هاش رو با شما درمیون بزاره 

بعدا‌گیر میوفتی 

.

خواهر شوهر من که همینجوری شروع شد 

هوا ورش داشت که میگیردش 

همه رو کم کم خبردار کرد 

استوری های ناجور می‌ذاشت 

انگار زن و شوهر بودن 


ماشاالله خواهرا و مادرش تشویقش هم میکردن 

پسر پولدار بود ظاهر خوبی هم داشت من تو استوری هاش می‌دیدم 

وقتی استوری می‌ذاشت تا حدودی هم با شوخی و دوستانه راهنماییش میکردم لااقل همه رو خبردار نکنه از این رابطه

 

اونا به خاطر پوششی که دارم من رو داخل آدم حساب نمیکنن و خودشون رو روشنفکر میدونن 

وقتی چیزی میگفتم مسخره م هم میکرد تازه 

چند سال هم ازش بزرگتر هستم 


همش با هم بیرون بودن 

دیگه دختر می‌رفت خونشون 

مادرش هم خوشحال بود از این قضیه 

دیگه رابطه کامل گرفته بودن 

عادی عادی 


و یک روز پسر بهش گفت دیگه نمی‌خوام ببینمت 

رفت زن گرفت 

دختر خودش رو به درو دیوار میزد 

عصبی 

افسرده 


دختری که پسر رفته بود خواستگاریش رو‌ پیدا کرد رفت بهش گفت من می‌خوامش و خودت رو‌ بکش کنار و.....

خلاصه کلی آبروریزی 

اونا ازدواج کردن و بچه دار شدن 

این موند اینجوری 


2740
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687