ساعت ۸ و نیم رفتم خرید و از اونجایی که صدام گرفته بود دیفن هیدارمبن کامپاند خریدم و ساعت نه و نیم رو مبل خوابم برد تنها زندگی میکنم و حدود ساعت یک یهو بیدار شدم گوشیم رو چک کردم و دیدم یه عالمه پیام اومده از طرفم که بهم پیام داده بود بیداری و چند تا چت کرده بود اولش با مهربانی بعد یهو ساعت دوازده شب پیام داده که تو برو خیانتکار دروغگو دیگه بهم پیام نده و زنگ نزن برو از پیشم ازت بدم میاد و برو برا همیشه و گوشیش ر خاموش کرده
منم نوشتم که بابا دیفن خوردم رو مبل خوابم بردالانم گیج خوابم هنوز..بعد نوشته دروغگو بسه دیگه پیامم نده و تمام.هر دفعه با روح و روانم بازی میکنه و همین آش و همبن کاسه.حضوری میبینه مهربون و با خوبی و خوشی خدافظی میکنیم ولی یک روز درمیان پیامکی میگه دیگه برو پیامم نده