زندگیم سه چهارتا از صمیمی ترین دوستام شدن دشمن ترین اخریش عید بود با دوستم خانوادگی رفتیم مسافرت اقا شروع کرد بی دلیل تیکه انداختن بمن که تو به بچه هان رسیدگی نمیکنی مثل خاهرشوهر من بیخیالی به شوهرت رسیدگی نمیکنی و چرا دختر بزرگت اینقد وابسته باباشه بخودشیرینی کردن خودش پیش شوهرش و وو ...