2737
2739

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728
وای خداروشکر که هستین دارم میمیرم بچه ها لطفا به داستان زندگی نکبت بارم گوش کنین 

چرا شک داره بهت

خدایاهیچوقت دخترخاله نامردموونامزدمونمیبخشم،نامردی خیلی سخته😔کاش میمردم یاباغریبه ازدواج میکرد😔من برج۸نامزدم اومد خواستگاری وبرام انگشتراوردن ونشون شدیم وقراربود7.7عقدکنیم هروقت میرفتم بیرون تنهانمیرفتم یکباردخترخالموبردم برج۱ اونجاعاشق نامزدم شد ومخ شو زد خردادماه همش بحث میکردباهام ونامزدم۹خردادبامن بحث بدی کردوقهرکرد۱۷خردادبهش پیام دادم ازدلش دربیارم ۲تاخطش خاموش بودمثل دیونه هاشده بودم میرفتم محل کارش ببینمش هعی دنیا💔🖤تاشهریورماه پیداش شدگفت بیاببینمت انگار دنیاروبهم دادن کاش نمیرفتم بهم گفت عاشق دخترخالمه ومیخوادتش و۲۷شهریور عقدش کرد😔😔دلم شکسته نمی بخشمشون😭😭🖤💔💔💔❤️‍🩹برام دعاکنیدحالم خوب بشه❤️‍🩹💔واسه داداش گلمم دعاکنیداون عاشق دخترخاله اخریم بود(خواهرهمین نامرد) که بااینکاری که خواهرش کرد متاسفانه عقدداداشموودخترخالم بهم خورد حال داداشم خیلی بده...

بچه ها من فقط نوزده سالمه تازه شده نوزده سالم اصفهان زندگی میکردم با هزار بدبختی درس خوندم از اون خونه ی نکبت بار بزنم بیرون 

وضعیت مالیمون افتضاح داغون 

هر روز باید شاهد جنگ مامان و بابام میشدم یا کتک میخوردم ار مامان یا بابام 

سه سال با بدبختی درس خوندم تا دانشگاه تهران قبول شدم اومدم تهران خبر مرگم 

2738

اومد دانشگاه 

پولم ی مقداری از قبل جمع کرده بودم برا خودم ی زندگی جدا و دور از خانواده واسه خودم بسازم 

اومدم تابستون تهران 

فقط درس میخوندم رشتمم مدیریت مالیه دوس داشتم رشتمو 

اوایل همه چیز خوب بود 

آرامش داشتم به خودم میرسیدم میرفتم بیرون تنهایی آرامش 

عمیقا حس آرامش و داشتم حس میکردم اراد شدم

با اینکه هر روز خانوادم تحقیرم میکردن و بهم فحش میدادن 

خیلی امیدوارم بودم که بتونم ی زندگی جدید و واسه خودم بسازم که الان نابود شدم 

الان اصل مطلب و قضیه آشنایی و میگم 

من اصلا پسر باز نبودم 

واقعا زندگی ساده ای داشتم و فقط سرم تو کتاب و به فکر ساختن آینده بودم 

با اینکه از وقتی اومدم تهران و آزادانه تر میگشتم و میرفتم بیرون 

خیلی مزاحمتا داشتم که گاهی هم اذیت میشدم و خسته  

حس بد میگرفتم که ی پسر تو خیابون دنبالم راه میوفته 

کار از تو دیوار پیدا کردم و رفتم پاساژ اپال تو یکی از مغازه ها تایم عصر تا ۱۲ کار کردن با حقوق خیلی خیلی کم 

ی پسره ای همش میومد و میرفت و سفارشای زیادی میاد میدیدم همو از این واسطه و وقتی صاحب مغازه نبود پیغامی چیزی داشت به من میگفت بهش بگم 

اصلا یادم حتی نمیاد چیشد واقعا نفهمیدم چیشد 

کم کم وقتی میومد تو مغازه احساس میکردم نگاهش بهم خیلی عمیقه ی احساسی بهم دست میداد که هیچ وقت هیچ وقت توی زندگیم پیدا نمیکردم 

فقط با ی نگاه بدون هیچ حرفی و کلامی 

خیلی هم مودب بود هیچ وقت حرفی یا چیزی نمیزذ که من احساس کنم بندال یا هوله با چشم بدی داره

نگاهاش رفته رفته خاص تر شد 

رفته رفته بیشتر گرم میگرفت باهام حال و احوال میکرد دربارم میپرسیدم 

با این که اون فقط ی مشتری ثابت بود تو این مغازه و جنس می آورد و جنس میبرد 

(مغازه ی ظرف من کار مبکردم ) 

لباساش و وسیله هاشم نشون میداد که وضع مالی خوبی داره 

منم پیش خودم میگفتم چه آدم خوبیه ، چقدر مهربون و‌ با شخصیته 

فقط همین ، خودمم نمیدونستم خوشم میاد ازش 

چون میگفتم اصلا اون کجا 

من کجا اصلا فکری نمیکردم 

انقدری خودم درگیری داشتم که فک نکنم 

یه روز تو مغازه بودم که بابام زنگ زد و سر فحش کشید بهم هر چی از دهنش در اومد بهم گفت 

که شبا دیر میرم خوابگاه که سر کارم چون اونا نمیدونستن میرم سرکار 

بدترین حرفا رو بهم زد 

منم گفتم مگه تو به من پولی میدی مگه من حتی راجب دانشگاهمم خرجی گذاشتم رو دستت 

هزینه ی خورد و خوراک و لباسام و از کدوم قبرستونی در بیارم فقط بلدی فحش بدی 

انقدز گریه کردم تو پاساژ آنقدر گریه کردم اون شب 

واقعااا اصلا اروم نمیگرفتم دم مغازه بودم دیگ داشت شیفتم تموم میشد 

همین پسره اومد و دید من و 

فوق العاده زبون بازه فوق العاده 

اومد جلو سلام کرد و هعی گفت ببینمت و خوبی چته 

چیزی شده 

من واقعا اون شب اعصاب نداشتم اصلا محل خاصی ندادم گفتم نه چیزیم نیست 

اونم اصلا از رو نمیرفت پا پیچم میشد 

هعی زل زده بود تو چشمام که گریه کردی چته من میتونم کمکت کنم به من بگو 

چرا انقدز حالت بده 

و بهم گفت ابنجوری نرو خوابگاه رنگت پریده و این حرفا بیا یه ابمیوه یه چیز شیرین بخوریم اروم شی اگه دیگه تو مغازه کاری نداری 

2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687