بودنشو و نمیخام من
فقط میخام عذاب کشیدنشو
چشم انتظاریاشو به تاوان اون عذاب دادناش بمن ببینم همین
ته دلم اومدنش غیر ممکنه آخه لاشیه و صد نفر دوره ولی خودشم خوب میدونه هیچکس مث من خالصانه بدون هیچ چشم داشتی دوسش نداش
من ساده بودم و بدون آرایش و الایش صادقانه بودم همجوره براش محبت کردم توی بدترین شرایطتش مث یه مادر بودم هواشو داشتم ولی کاری کرد که سیر شم از همچی و تهشم تموم شد
حست چی میگه راجع بهش
برمیگرده؟
هرچی به دلت اومد بگو
اصن کارما واقعیت داره؟