منم خیلی سالها پیش وقتی نامزد بودیم (رامون دور بود از هم) مجبور بودم هر چند ماه یه بار یه هفته برم خونشون بمونم اونجا حس کردم شوهرم یه چیزی رو قایم کرد فرداش که رفت سرکار دیدم سی دی بود و فیلم... اولش گفتم لابد واسه آموزش گرفته تا یاد بگیره و اینا منم سنم کم بود گیر ندادم خلاصه هر وقت میرفتم خونشون تعداد سی دی ها بیشتر میشد یه روز بهش گفتم اینا چیه؟ گفت مال من نیس مال رفیقمه باباش گیر میده اورده اینجا براش نگه دارم (دروغ میگفت) خلاصه زیاد حساس نشدم و به ف ال نیک گرفتم که میخواد یاد بگیره و رامون دوره لابد به عشق من میبینه و.. 🥴😐
بعد از ازدواج همش سعی میکرد منو ببره خونه ی مامانش یا داداشاش تا میرسیدیم اونجا منو میزاشت و خودش غیبش میزد نه که بگو میرفته خونه فیلم میدیده و خود ارض... میکرده😣
چند بار تو خونه از اون سی دی ها دیدم و دعوا راه انداختم و هر بار قسم میخورد که تکرار نمیشه... تا میرفتم حموم میرفت از اون فیلما میدید... شبا تا من میخوابیدم یواشکی از او فیلما میزاشت و میرفت از تو حموم شامپو میورد و با خودش ور میرفت و خود ار... میکرد
انقدر گریه میکردم انقدر حرص میخوردم... بعدها فهمیدم معتاد این فیلماس و فقط با اینا تحریک میشه... یه بار زدم کلی وسایل شکوندم خودمو زدم جیغ زدم رفته بود خونه ی مامانش گفته بود زنم دیوونس غر میزنه همش اخماش تو همه به زندگی نمیرسه و..😐خواهرش اومد گفت چیشده مشکلت چیه؟ همه چیو بهش گفتم و اولش حق به من داد ولی بعدش گفت ول کن بهتر از اینه که بره با زنا بخوابه😐😬
بعد گفت منم شوهرم کنترل ماهواره میگیره دستش من رومو میکنم اونور تا راحت هر کانالی میخواد بزنه (الکی میگفت)
خلاصه تا پای طلاق رفتم 7 سال اول زندگیم اینجوری گذشت تا کم کم نزاشتم تنها باشه تا ترک کرد الان از سرش افتاده ولی میدونم اگه پاش بیفته دوباره میره سمتش