۱۱ روزه که با دوتا بچه ش اینجاست ماهم وضع مالیمون اصلا خوب نیست .این چند روز که خونمون بوده خداشاهده یک لیوان جاب جا نکرده وقتی غذا میخوره بلند میشه میره اون ور با بچع هاش بازی میکنه اصلا محل نمیزاره بهم.منم فقط با روی خوش باهاش برخوردمیکنم خداشاهده.نمیخام معذب بشه . بابا و مامان و کلی خواهر برادر داره ولی خونه شون نمیره و از صبح تا شب فقط تلفنی باخواراش صحبت میکنه شوهرم هم خیلی هواشو داره خیلی خوشحاله که اینجاست ولی من خیلی خسته م بخدا از درد پا و کمر خوابم نمیبره از بس همش سرپا م و کار میکنم هیچ کس هم دنبالش نمیاد خودش میگه تا یک ماه اینجا میمونم بعد میرم تکلیفمو روشن میکنم
همین اخلاق عنش بوده که با شوهرش به اینجا رسیده من از همین تریبون حق رو به شوهرش میدم کسی که نمیدونه وقتی میره تلپ میشه خونه برادر باید کمک بده پس یعنی تو زندگی شحصیش فوق العاده بی شعوره
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اینجوری نگو لطفا توشرایطش نیستیم ما شاید از اعصاب خوردی زیاد اینجوری شد قبول دارم ک حق با استاتر هست ...
اعصابش اگ خورده فقط با موندن خونه ی این داداشش و گزاشتن زحمت رو دوش این زنداداشش ریلکس میشه؟ خب خونه بقیه هم بره ک زحمتا تقسیم شه. دیگه خونه مادرش ک باید راحت تر باشه بره اونجا خب
از بس بداخلاقه شوهرش میگه من دنبالت نمیام برو طلاق بگیر اینم میگه یه ماه دیگه میرم واسه طلاق شهرم از اون آدمای بیخیال خانواده دوسته که فقط خواهراش براش مهمن