سلام.یه کمک ذهنی میخوام،من سه سال و نیم پیش توی اوج کرونا،بدون عشق و سنتی ازدواج کردم،ریالی برام هزینه طلا نکردن،خرید عقد نکردن،ماشینی گل نزدن،فقط خودمون لباس عروس دوماد پوشیدیم توی مزخرفترین آتلیه ممکن تقریبا ۸-۹تا عکس مزخرف تر که حتی خوشم نمیاد بهشون نگاه کنم گرفتیم.
خونواده شوهرم به اندازه خودشون دارن اما در برابر پسرشون بی نهایت خسیس و بی رحمن،تازه همینا خودشون منو پیدا کردن و مخ پدر مادرمون شستشو دادن که با پسرشون ازدواج کنم من اصلا نمیشناختمشون،پدر مادرم هم واقعا بی تجربه و ساده بودن.
بعد از این همه مدت،که حتی یک ذره هم زندگی خوبی نداشتم،بزرگترین حسرت و عقده ام شده عروسی
لباس عروس میبینم حالم بد میشه عروسی میرم تا ماه ها حالم بده.زمستون جشن عقد خواهر شوهرم بود،همونی که مادرش معتقد بود جشن گرفتن و تالار گرفتن کار مسخره ایه،برای دخترش که همسن منه تا میتونست بریز و بپاش کرد،شوهرشم که نگم چقد براش هزینه میکنن درحالیکه خواهر شوهرم واقعا بی اخلاقه و ظاهر جالبی هم نداره،فقط حقوق داره همین..
تابستون عروسیشه و من از همین الان شب و روزم گریه ست،چطور تحمل کنم؟
خونواده ی خودمم هیچوقت پشتم نبودن و نیستن.اصلا این ازدواج مزخرف همش زیر سر پدر و مادر بی کفایتم بود که فقط میخواستن من به هر قیمتی ازدواج کنم در حالیکه کوچکترین دردسری براشون نداشتم.
حال روحیم اینقدر بده که فکر میکنم واقعا دووم نمیارم دیگه،اما ذره ای برای شوهرم مهم نیست و معتقده من عمدا خودمو ناراحت میکنم درحالیکه هیچ دلخوشیای توی زندگیم وجود نداره و نداشته هیچوقت.