2737
2734

همونطور ک گفته بودم تو تاپیکهای قبلی پسرعمم ک قبلا روش کراش بودم شنیده بودم میخواد بیاد خواستگاریم اما فقط درحد ی حرف بود

بعد چند وقت پیش برام یه خواستگار پیدا شد ک عمم و کل خانواده فهمیدن بعد دیروز عمم ب مامانم گفت که آره من مال پسرشم و و پسرش دوسم داره و اما بخاطر تحصیلیم میخوان دوسال اینا صب کنن تا زمانی که خودم آماده بشم 

اگ هستین بقیم بگم

کاربری مال یکی دیگه بود ، از تاریخ 1402/10/7 دست منه پس تاپیکای قبلی ربطی ب من ندارع..  

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

گفتی لایک کن

از خانه قدم به دنیای بیرون بگذارید در حالی که زنانگی تان پشت در جامانده است، تا انسانی در جمع حضور یافته باشد و اندیشه و گفتار و رفتار او مورد توجه و احترام قرار بگیرد نه جلوه‌های زیبای جسم و زنانگی‌اش.(امام موسی صدر)                                                                            
2728

مامانمم گف ک من قصد ازدواج اینا ندارم منتظر من نباشن 

عمم گف ک پسرمون میشناسی عین دسته گله (خداییش خیلی خوشگل و خوش تیمه)بعد مامانم‌گف ک نه درسته پسرت جای پسرم خودمه ولی خب نظر دختر خودمم مهمه و اونم میگ‌من قصد ازدواج ندارم 

چون ب مامانم قبلا گفته بودم ک ممکنه عمم خواستگاری کنه مامانم نظرمو پرسید چون منم مطمئن نبودم چیز قطعی نگفتم ولس گفتم بهش ک شاید ی حرف چرتی بوده ک شنیدم

کاربری مال یکی دیگه بود ، از تاریخ 1402/10/7 دست منه پس تاپیکای قبلی ربطی ب من ندارع..  

چون پسرعمم هم مغرور بود در پوست خود نمی‌گنجید ک کسی ک همه روش کراشن و ب کسی محل نمیده اومده خواستگاریم و برنامم این بود تلافی مغرور بازیاشو دربیار

ک امروز دیدمش

کاربری مال یکی دیگه بود ، از تاریخ 1402/10/7 دست منه پس تاپیکای قبلی ربطی ب من ندارع..  
چون پسرعمم هم مغرور بود در پوست خود نمی‌گنجید ک کسی ک همه روش کراشن و ب کسی محل نمیده اومده خواستگار ...

خب خب

‌خدا تو‌ قرآن میگه "وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ" یعنی عزت و ذلت تو دست منه. بعد تو می‌ترسی بقیه زمینت بزنن؟

برنامم این بود تا میتونم تحقیرش کنم و این همه نفرت نمیدونم از کجا اونده بود شاید جواب سلامایی بود ک با غرورش بهم بده کار بود اینم بگم ک حتی تاریخ تولدمم یادشه و اولین نفر ک سال پیش تبریک گف خودش بود

خلاصه امروز دیدمش و نادیده اش گرفتم تقریبا با سر سلام دادم و همین اما چون هی در رفت و آمد بودم پشت یکی از عموهام قایم شد از خجالت نگاهش پر حسرت بود 

صد بار ب خودم لعنت فرستادم

کاربری مال یکی دیگه بود ، از تاریخ 1402/10/7 دست منه پس تاپیکای قبلی ربطی ب من ندارع..  
2740

حس بدی دارم چون تقصیر خودم بود ک ازم خوشش اومد 

چون دوس داشتم کسی ک همه روش کراش بیاد خواستگاریم و جواب رد بدم 

هروقت می‌فهمیدم قراره بیاد ذوق میکردم و همش ی جلوه و ی شخصیت جدید از خودم نشون میدادم ک کنجکاوم بشه 

کاربری مال یکی دیگه بود ، از تاریخ 1402/10/7 دست منه پس تاپیکای قبلی ربطی ب من ندارع..  

همه چی اوکی بود باز داشتم باهاش کنار میومدم ک قضیه زو ب داییم گفت مامانم و درعین حال داییم گف واقعا پسر خوبیه و مامانم اشتباه کرده باید میذاشت دوسال صب کنن ببینیم چی میشه

کاربری مال یکی دیگه بود ، از تاریخ 1402/10/7 دست منه پس تاپیکای قبلی ربطی ب من ندارع..  
بعد پسر عموم با چشمای ابیش و هیکل ورزشکاریش منو برد پشت خونه گفت رژتو پاک کن نکردم و بعد با دنیای دخ ...

کاش اونقد حالم خوب بود ک دوست داشتم اینطور مسخره بازی دربیارم

کاربری مال یکی دیگه بود ، از تاریخ 1402/10/7 دست منه پس تاپیکای قبلی ربطی ب من ندارع..  

حالم از خودم بهم میخوره حس بدی دارم 

واقعا اوضاع زندگیمه خوب نیس میتونم به ازدواج باهاش مثل ی راه فرار نگاه کنم 

حتی نمیتونم به خودم تو آیینه نگاه کنم حس بدی دارم دوس دارم گریه کنم اما نمیتونم 

اولین خواستگارم نیس ک بگم بخاطر جواب رد دادن ناراحتم ن ولی حس میکنم مشکل از خودمه 

ایراد از منه ک کاری کردم ازم خوشش بیاد و بیاد خواستگاری 

حس میکنم غرور ی پسرو شکستم 

غرور پسر خیلی باارزشه هرچقدر میخوام آروم باشم فقط یاد قیافش تو این چندساله میوفتم و قلبم درد میگیره

کاربری مال یکی دیگه بود ، از تاریخ 1402/10/7 دست منه پس تاپیکای قبلی ربطی ب من ندارع..  
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687