امان از پدر ومادرای کم عقل
ببین یه شب که از سرکار اومد
مثلا فردا شب یا پس فردا بعد از یک ساعت استراحت بگو بلند شو بریم فروشگاه یه سری چیز میز برای خونه می‌خوام
دو حالت داره یا میبرتت یا نمیبره
اگر نبرد بگو پس باشه جمعه لطفا با کسی برنامه نریز من یه سری کار دارم که نیازه دوتایی بریم اگر میتونی ببرم اگر نه که خودم میرم
اگر بردت که برو فروشگاه یه چرخی بزن دوتاخرت و پرت هم بگیر و شب بعدش هم که باز اومد بگو بلند شو بریم یه سر به خانوادم بزنیم باز اگر بردت شب بعدش بگو بلند شو بریم سوپری فلان خرید رو دارم
آخرش صداش در میاد که چرا همش میری بیرون و خسته ام و...
بگو ببین تو روزای تعطیلتو با خانوادت سپری می‌کنی منم مجبورم خواسته هام رو در طول هفته بیان کنم
توهم شوهری تو نتونی نیازمو‌بطرف کنی به کی بگم
نرو .دو سه هفته نری درست میشه.
همه این چیزارو بشین با زبون خوش و نرم یه شب که کنارشی بهش بگو.
با ارامش بدون توهین به کسی.
با چاشنی اندکی گریه...
بگو منم دلم میخواد با شوهرم باشم.
بگو با تو بودنو دوست دارم.
بگو نه که بگم نیاریشون نه بخدا ناراحت نیستم خب مادرته حق داری...ولی منم حقی دارم گناه دارم دلم میخواد لذت تنهایی گردش و با شوهرم بچشم.
