بنظرتون چی توی مغزش میگذره !!! طلاق

سر یه مسائلی که واقعا زندگیمونو مختل کرده بود و ایندمونو به خطر انداخته بود بحث و دعوا داشتیم همیشه و کلید حلش به سادگی دست شوهرم بود اما به جای حلش برگشت کفت بریم توافقی طلاق بگیریم من خسته شدم !! منم برا اولین بار باهاش همراه شدم و رفتیم کاراشو انجام دادیم یکم که جلو رفتیم اون پشیمون شد انگاری ..افتاد به التماس بدجوری التماس میکرد گریه میکرد میگفت بدون تو نمیتونم ..اما دیگه ما نامه طلاقمونو گرفته بودیم و فقط باید میرفتیم برا صیغه طلاق..هیچکیم از بزرگتراش واسطه نمیاورد ..باباشم گفته بود به ما ربطی نداره طلاق بگیرن ..(منشا خرابی زندگیمون همین باباشه) منم پامو کردم تو کفش گفتم تا شرطمو انجام ندی بهت اعتماد ندارم دیکه!!!! اما اون زیر بار نرفت حتی نزدیکم نشد به چیزی که میخواستم ..میکفت مگه زندگی معاملس تعهد بدم و شرط قبول کنم واسطه هم که نمیاورد..بعد از یه مدت رفت پیش خانوادش و کلا آدم دیگه ای شد!!! سرد و یخ و بی روح و بد جنس!! حتی سراغ بچشم نمیکیره ..چنتا وکیل گرفته افتاده جلو ..توافقاتمونم بهم زد ..با خانوادش تیم شده علیه من!!!!! انگاری که خیانتی چیزی کردم بهش!!!!!! منم رفتم مهرمو اجرا گذاشتم .کلا کارای عجیب میکنه.رفته برام عدم تمکین زده در حالیکه اون خونه رو ترک کرده!! یا مثلا میاد جلو در میگه باید خونه رو تخلیه کنید وگرنه پلیس میارم !!!!! دیروزم اومده بود بچه رو ببینه گفتم برو با قانون بیا ..بدون هیچ حرفی سریع رفت از خدا خواسته..بعدش پیام دادم گفتم بیا ببینش عیبی نداره و اصلا جواب نداد دیکه!!!! انگار جنی شده!!!!!!! دو ماهه اینجوری شده..اوایل فک میکردم لج‌ کرده اما دوماه گذشته و همچنان انگار من و بچه دوسالمون دشمناشیم !!!!! حتی خانوادم بهش میگن کوتاه بیا بازم عین خیالش نیس!!!!می‌خواد سر به تنمون نباشه..خیلی دوس دارم بدونم توی کله بی مغزش چی میگذره و فازش چیه!!