خونه مادرشوهرم نزدیک تقریبا یه رب ساعته با ماشین..بعد خاهرشوهرم دو سه هفته یبار میاد خونش وقتی میاد زنگ میزنن جاریم میره و باهم میرن بیرون فلان ولی ب من نمیگن کاری بهم ندارن برم یا نرم براشون مهم نیس من دختر بی شیله پیله و آرومیم ساکتم..ولی جاری برعکس پرحرفه و شوخ اینا ..هم حصلشونو ندارم هم یکم بهم بر میخوره من همش تنهام و خونم بچه هم ندارم
منم.همینطورم
از خدامه به من کار نداشته باشن
خودتون زنگ بزنید برید
چرا اینقدر شل هستی؟؟سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن را نشنیدی تا حالا.واقعا که.....
عزیزم خودت میگی حوصله نداری خب اوناهم اینو فهمیدن مراحمت نمیشن الان از چی گله مندی
برای من پیش نیومده ولی مثلا مادربزرگم با یکی از زن عمو هام همینجوری حالا چون هم خود زن عموم زن با حوصله و اجتماعی و با سلیقه هست ولی بقیه که مادر خودمم هست درگیر زندگی خودشون هستن از اون ور هم زحمت مادربزرگم هم بیشتر با ایشون بوده به نظرم زندگیتو کن مهم نباشه برات همون رسمی برو بیا
همین که کاری ندارن خدا روشکر کن
من گاهی دلم میخواد یادشون بره ما هم هستیم
خسته میشم از دعوت و مهمونی و همیشه در صحنه بودن
بدجور عادت کردن که من پای ثابت تصمیم گیری ها و مناسبت ها. و،،،،،،، همه چی شون باشم
جاریم بیشتر توی حاشیه هست و معمولا خیلی در جریان هیچ کاری نمیذارنش
گاهی میگم خوش بحالش
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
