حس میکنم اشتباه کردم ... نمیدونم تصمیم درست چیه :)
شاید وقتی مجرد بودم خیلی خوشبخت بودم 🤷🏻♀️
میدونید تنهام . من اسمم فقط یه زن متاهله ... من همسرمو نمیبینم ، از صبح نیست تا ساعت ۱۰ شب سرکاره ... ولی خوب نمیذاره به خاطر محیط هم که شده برم سرکار یا برم کلاس یا برم باشگاه ، بچه ای نمیخواد ، نذاشت برم دانشگاه ... حس پوچی دارم ... جمعه ها خونه است از ساعت ۲ طهر تا ۴ منم دلم خوشه که این ۲ ساعتم باهمیماونم خودشو مشغول کار کرده اصلا امروز یه ۵ دقیقهاومد ناهار و خورد و رفت ... ما هیچ حرف خاصی باهم نمیزنیم 🙂 نمیدونم شاید اونچیز هایی که انتظار داشتم نیست و نبوده ... خانواده اش گاهی یه کار هایی میکنن که احساس میکنم تو یه داستان ترسناک گیر کردم میدونید تازه دارن یه عده شون که فکر میکردم آدم خوبه داستانن به آدم بده تبدیل میشن اونایی که فکر میکردم بدن یه جورایی انگار نیستن گاهی بهش فکر میکنم نفسم میگیره ، تو زندگی مجردی من به هیچ کدوم از این چیزا فکر نمیکردم سرم تو کتاب و درس بود الان اینجا اینجوری ... ۴ ساله باهمیم ۲ سال نامزدی و ۲ سالم هست که خونه خودمونیم ولی حس میکنم به درد نمیخوره این چیزی نبود که میخواستم ... و خوب اگه چیزی ام بگم میگن دیگه از یه مرد چی میخوای 🤷🏻♀️