خانوم های باسیاست یا خانومی ک تجربه شو داره
میشه بگید من چیکار کنم چون هیچ کس ندارم خانوادام همراهی نمیکن باهام خووم مغزم واقعا کار نمیکنه اصلا
من دو سال با همسرم دوس بودم یک سال عقد ۴ ماه بود عروسی کرد بودیم ما مشکل اساسی نداشتم مشکل داشتم ن اساسی من ۱۱ اسفند رفتم خونه پدرم با شوهرم دعوا کرد بددم ولی بهش گفتم گفت باشه خودش سر صندوق رای بود مامور هستش رفتم شوهر شروف کرد پزوفایل طلاق طلاق منم بلاک بعد با پدر مادرم رفتم خونم همسرم برگشت گفت عکس پروفایل گذاشته ایسنتا بدون اجازه اینها منم راستش گردن نگرفتم بعد برگشت گفت هروز دعوا دعوا ارامش ندارم نمیخام طلاق بردید بیرون بعد پدرم عصبی شد بهش حمله کرد درگیر شدن بعد پدر مادر اونم بودن دعوا شد خلاصه مادر دم درشون شروع کرد داد بیداد همسایه هارو جمع کردن بعد افتادیم توی شکایت شکایت بازی هیچ اقدامی نکرد اون هیچی فقط ی جلسه اومد برای نفقه گفت زنمو دوس دارم ب سختی بهش رسیدم میخامش زندگی واقعا خوبی داشتم گل بخرهه هروز بهم ابراز محبت کنه توجه کن هرکاری بخاطرم انجام بده بیرون ببره هرچی بخام بخره خیلی دست دلباز بود خیلییییی دست بزن هم نداشت فقط ی بار توی دعوا زد ب بازوم کبود شد شغل خوبی داشت خونه داشت میخاستم ماشین هم بخریم همه چی اکی بود عروسی خواستم خدای بهتر عروسی رو گرفت همه چی همه چی تو خرید عروسی رو هرچی داشت گذاشتم خرید حتی خودش اضافه تر خرید نذاشت خانوادش بیان دخالت کن
الان نمیدونم چیکار کنم هنوزم دوسش دارم و مطمئنم جدا بشم بشدت پشیمون میشم
من باید الان چیکار کنم با خودش نمیشه صحبت کرد شمارشو عوض کرد اصلا عقلم بجای قد نمیده میشه کمکم کنید