ببینید شوهر من خیلی خوبه،ینی هیییچی مشکلی باهم نداریم از نظر تفاهم و....امااا اما ی مشکل بزرگ داریم شوهرمن خیلی بچه ننه س،بهش گفتم بریم تو ی محله ی دیگه خونه بخریم،گفت ببین من میدونم تو درست میگی و خونه خریدن اونجا برامون کلییی منفعت داره ولی نمیتونم دور بشم از خانوادم،گفت من ی شب مریض بودم مادرم تا صبح بالا سرم بوده بخاطر همین هم من هرشب باید برم بهش سر بزنم اگه نرم میمیرم
منم نمیتونم اینطوری تحمل کنم