قضیه مربوط به ۳۰ و چند سال پیشه
میگن اوموقع یک پهلوان آمده بود روستا پدریم
بعد داده زده یک شیر مرد بیاد وسط
برای انجام کاری
شوهر عمه امم جوگیر میشه چون تازه داماد هم بوده عمه امو تازه گرفته بود میخواسته خودی جلو خانواده زنش نشون بده میره وسط بعد رو زمین میخوابنتش پهلون بعد بلوک میذاره رو سینه شوهر عمه ام و یک طلسم (مثلا) میذاره زیر سر شوهر عمه ام
میگه با پوکه میزنم بلوک از رو سینه این مرد (شوهر عمه ام ) میشکنم و این مرد هیچیش نمیشه
خلاصه با پوکه میزنم بلوک ها رو میشکنه
بعد داد میزنه خطاب به شوهر عمه ام پاشو پهلوان
چند بار داد میزنه شوهر عمه ام بلند نمیشه
بعد که میرن میبینن غش کرده
همه فکر میکنن از فشار پوکه و بلوک ها آسیب دیده میبرن پیش دکتر ..دکتره میگه از ترس غش کرده
بعد از اون روز پدرم و عموهام به شوهر عمه ام میگن پهلون 😂😂 آدمای که جریان نمیدونن فکر میکنن این قبلا پهلوان بوده