پیامامون:
همسرم : عزیزم حق نداری بری جایی
من: میخواستم بیام ولی رفتم حموم موهام خیسع تازه بیدار شدم صبونه هم نخوردم... بعدم برمم در حد ی ساعت میرم 😊
همسرم : ن تو برو تولده واجبه
دا لاپ اوزوزو سارمشز (اینو بگم ک نفهمیدم گفتم تولد ابجیمه میریم بیمارستان براشم ی کیک میگیریم ) ترجمه حرفاش (ن برو تولد واجبه دیگ واقعا خودتونو مسخره کردین )
من : هزار بار گفتم قبل رفتن ب جایی ب من بگو... میای دم در یادت میوفته ب منم بگی... مادر بزرگتو رو سوار کردی ب منم زنگ زدی میگی زود بیااا خدا نکنه ی پنج دقع منتظر بمونی دیگ هزار تا فوشم اونجا بهم میدی..😊
پیش هر کس داد میزنی سرم خوشت میاد منم پیش اینو اون عربده بکشم سرت؟
مثلا خیلی احساس مرد بودن میکنی منو خار و خفیف میکنی؟؟
هر چقد منو بکشی پایین خودتم با من میای پایین اینو بدون
الانم با احساس قدرتمند بودنت ک سر زنت داد زدی خوش باش
بعدشم زنگ زد