رییس اداره ما نزدیک ۶۰ سالشه صحبت شد در مورد دوست داشتن آدما اینم برامون حرف زد گفت؛
از وقتی بچه بوده دختر داییم بی اندازه دوست داشتم وقتی جوان شدیم چندبار ازش درخواست ازدواج کردم و چون طبق معیارهای اون نبودم بهم جواب منفی داد
اما خب منم بازم دوستش داشتم و از دوست داشتنش لذت بردم اون ازدواج کرد منم ازدواج کردم
همسرمو دوست دارم برای خانواده ام برای زن و بچه هام همه کار کردم خدارو شکر بارها خودشان گفتن از زندگی راضین همسرم همیشه میگه از زندگی با من راضیه
من دختر داییمو دوست داشتم و هنوزم دوست دارم و از خوشبختیش لذت میبرم از اینکه ماشین جدید میخرن ،میرن یک خونه خوب ،از بچه دار شدنش از اینکه شوهرش آدم خوبیه از اینکه خوشبخته دختر داییم لذت میبرم
از تماشا کردنش از دور و نزدیک که میبینم حالش خوبه از خوشحالیش لذت میبرم چون خیلی دوسش دارم همونجوری که از خوشبختی خانواده خودم لذت میبرم
شرایط در طول این سالها پیش اومده که بتونم کاری کنم به دختر داییم نزدیک بشم چون میدونه دوسش دارم یا بالاخره بهش برسم اما نکردم هیچ وقت در عوض کاری کردم بچسبه به خانواده اش و خوشبخت باشه
میگفت من از دوست داشتن آدمای که دوست دارم لذت میبرم دوست داشتن که همیشه رسیدن نیست سعی کنید آدما را جوری دوست داشته باشید که از خوشحالی و خوشبختی اونا لذت ببرید