جونش دربیاد خودش کاراشو کنه...
خدا لعنتش کنه
زیادم نمیرم
امروزم زنگ زد به زور بگه بیاد نرفتیم
خوشم نمیاد ازش
میخواست یه مشت ماکارانی با سویا بزاره جلومون جلو دختراش چلو گوشت و چلو مرغ
نکبت
بهش گفتم بچم ۲۰ روز درس داره کلاس اولیه باید باهاش کار کنم هیچ جا نمیرم.
این حسمم تقصیر خودشه ...از بس ...
نرو مگه مجبوری؟اعصابتم الکی خورد نکن
میشه تایپکمو گزارش بزنی ؟واست صلوات میفرستم🩷
همیشه دعا کردم خدایا اگر قراره بهم پسر بدی کلا بچه نمیخوام من اصلا تحمل رفتارهای عروس رو ندارم
درکت میکنم
نرو
نه برو نه نفرین کن:/
شما ک انقد باهم بدین ارتباطتونو قطع کنید خب!
آرومتر آرومتر
نمیدونم حق با کدومتونه ولی طرز صحبت کردنت فاجعه است
هرکاری که حالتو خوب میکنه انجام بده عزیزم
اونوقت مایه بدبخت مادرشوهر هیچچچچچچچوقت دعوت نمیکنه بریم خونشون شام یا ناهار ....
دختراش همیشه اونجان...ما عروسا غریبه ایم
خوب نرو.
مگه میشه اینقدر حس بد داشته باشی و با این وجود بری؟؟؟؟
من با جاریم اینجوری هستم. کلا قطع رابطه کردن.
زندگی خودمو میکنم. هزار بار خواهرشوهرا باهام حرف زدن اما گفتم حاضرم الان جدا بشم اما با خونه برادرتون ارتباط نداشته باشم.
چون سم خانواده هستن
