پس احتمالا همسرت چیزهای بدی تو بچگیش،دیده تو رابطه پدر و مادرش،...
باهاش راه بیا و بهش این اطمینان رو بده که همیشه کنارشی و همه چیز مال اونه و تو اونو قبول داری ...
دم به دقیقه هم نمی خواد بگی بهش،.
دست رو قدرت مردونگیش هم نزار .
گاهی تاییدش،کن و از کاراش،تعریف کن ... یه جورایی وانمود کن حرفهاش،درسته حتی اگه غلط بود ! ...
و خیلی چیزهای دیگه ..
به این فکر کن که اون بیماره و اسیب دیده و اگر تو درمانش،نکنی تو هم اسیب می،بیتی و هم بچت !! و فردا پسرت هم مثل پدرش،و پدر بزرگش،میشه
پس این دومینو رو قطع کن !،