من داستان دوستمو براش گفتم که شوهرش قبل عقد بهش یه دروغ گفته دندان پزشکی میخونه بعد فهمیده دروغه الان میخاد جدا شه مهریه شو میخاد شوهرم گف اگ واقعا قصدش جدایی باشه مهریه نمیخاد دوست ت دنبال مهریه هست و.. همیشه هم میگه مهریه رو کسی نمیده کسی هم نمیتونه بگیره یع یبار یادمه یه داستانی گف که یه خانمه کل اموال شوهرش رو بن ناک خودش میکنه بغد تقاضای مهریه میکنخ شوهره تو دادگاه میگه همینها جای مهریه ات و دختره سرش بی کلاه میمونه
یا میگه مهریه رو اقساطی میکنن بعدم اونقد مرد میتونه اذیت کنه زنو ک بیخیال مهریه بشه
دا اینجا فهمیدم از مهریه دادن میترسه (حالا خوبه چیزی هم نداره) بعد میخام بدونم بنظرتون یعنی به طلاق دادن من فکر میکنخ ؟ یا فکر کرده ؟ آخه خیلی ادا میاد ک دوستم داره نمیزاره برم و ...