جاریم رو من برای برادرشوهرم پیدا کردم..اولش رد کرد بعدش خونوادشم گفتن خوبه ازدواج کن..
بخدا پسر خوبی بود برادرشوهرم..سرش تو کار و بار و متین آدم حسابی..من قصدم خیر بود..اولا زندگیشو خوب بود از دور که خوب بود
اما جدیدا همش از خونشون صدای دعوا میاد..بخدا همش فحشش میده شوهرش..همه خانوادشو فحش میده و صداش میاد به واحد ما..شنیدم دعواها سره رفیق بازیشه..از جاری دیگم شنیدم کتکشم میزنه حتی وقتی مسته و جاریم گیر میده..
خیلی ناراحت میشم..روحیه م اینطوری که همیشه مدافع زنان بودم..
عصبی میشم وقتی میفهمم زندگی کسی که من باعث ازدواجشون بودم بده و جاریم عذاب میکشه..
شوهر منم کم رفیق بازی نکرده..اما عمرا بددهنی نکرده و همیشه فقط معذرت خواهی کرده