یه مشکلی برام پیش اومده در مورد عشق نوجوانی ام

مراقب باش شیطون بیکار نمیشینه

جای خودت و همسرت رو عوض کن اگه شرایطی که میگی رو همسرت داشت، توقع داشتی چه کار کنه؟ همون کارو بکن... مطمئنا دوست نداشتی که حتی به معشوق قدیمیش فکر بکنه

بیخود کرده ، اون هرکی بوده و هر نیتی داشته ،الان یه مرد متاهله شمام  همسر مرد دیگه ای هستید وحتی مادر دو بچه‌ی

 معصوم  ، به نظر من هیچ لزومی نداره حتی ببینیدش ، ازش فاصله بگیرید  که نتیجه‌ای جز  پشیمانی نداره ، مواظب زندگیت باش عزیزم ، شیطان کم کم ادمو به دام میندازه که ادم خودشم فکرشو نمیکنه .

میدونم درکت میکنم حال و هوای اون روزا زنده شده و فکر کردن به اینچیزا شیرین اما بدون خواهر فقط فکرشه که شیرین به نظر میرسه تو واقعیت نابود میکنه آدمو یکی از نزدیکانم اینجوری زندگیش نابود شد

بذار مسئله رو باز کنم، قبلش عذرخواهی میکنم 

مرد متاهلی که دنبال خانم متاهلی با دو تا بچه میوفته، آدم سالمیه؟ نه... به فکر آبروی اون خانمه؟ نه به عنوان یه همسر به خانم خودش متعهده؟ نه.. به عنوان یه انسان به بچه‌های خانم و اینکه با این کارها چه لطمه‌ای بهشون میزنه فکر میکنه؟ نه...

اون فقط یه چیز می‌خواد... اینکه چیزی رو که بهش نرسیده رو تجربه کنه همین! یعنی شما رو در کنار خانم خودش به صورت پنهانی داشته باشه تا چیزی توی دلش نمونه...

چنین مردی هرگززز لایق حتی فکر کردن نیست! چه بسا کم‌کم بخواد شما رو به مسیر دلخواهش بکشونه با مرور خاطرات قدیمی و زنده شدت محبت شما

(شاید هم کار دیگه‌‌ای داره نمیدونم، اما با چیزهایی که گفتی این حدسها برام تداعی شد...)

استارتر

هنوز هن اون اقا حس دار؟

نه عزیزم،چه گناهی؟؟عشق اول هیچ وقت فراموش نمیشه!

این تاریک خونه ذهن آزاد ترین جای جهانه!میتونی به هرچی میخوای فکر کنی،هرچی میخوای رو یاد بیاری.