نامزدم هنوز و قراره عروسی بگیریم
حس میکنم واسه نامزدیم زود نصمیم گرفتم واقعا وحشت دارم ازدواج کنم هعی غذا بپزم بچه بخوادوو کلا ور دلم باشه
همش دارم فکر میکنم خودمو بکشم 😔 همش تقصیر پدرمه انقدر محیط خونمونو نا آروم کرد فرار کردم به سمت ازدواج
اون روز به پسره میگم کاش ازدواج سفید میکردیم
چندسالته
انقدر دختر و پسر مجرد هستن که دوست دارن ازدواج بکنن شرایط براشون فراهم نیست حالا شما که ازدواج کردی قدر لحظات با هم بودنتون رو بدون هر کاری رو با عشق انجام بده تا خسته نشی لذت های زندگی همینان دیگه به کام خودت تلخ نکن الکی
هرکاری باعشق آسونه
همه میگن خونه پدری بهتره
اگه واقعا آمادگیشو نداری و فقط این دلیلته بهتره این موقع ازدواج نکنی
لزوما عشق قرار نیست مثل یه بمب ناگهانی منفجر بشه اون وسط گاهی ذره ذره میاد
اگر همسرت مرد خوبیه و بهت عاطفه میده بهت احترام میگذاره و برای زندگیتون تلاش می‌کنه تو هم سعی کن زیبایی ها ی این اتفاق رو ببینی
نمی‌دونم تو گذشتت چی داشتی که این حرف رو میزنی اما گذشته ها گذشته باقی عمرت و فرصت های خوبت رو با فکر به اینکه من زده شدم و...خراب نکن که بعد ها حسرت میخوری
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
