اولا شما شرایط میدونستی زن اقا شدی پس انقدر منت نذار دوما دلیل نداره سر یک کنترل بیان وسط دعوا انقدر بالا بگیره
سوما حقوق و عیدب ماا دختراس نباید بگیرین
چهارما حقوق ک میگیرین خرج بچه هامیکنین پس خرجی خواهرشوهرا رو شما و همسرت نمیدین
پنجما نباید بحث نبود پدر ومادرشون به رخ شون میکشیدین آدم از آینده خودش بیخبره دل نشکونین
انجوری ک افسردگی میگیری بنظرم ب شوهرت بگو باهاشون حرف بزنه یکم حدومرزشونو بفهمن ومراعات زن باردارو بکنن الانم بارداری بدترحساسی.ولی کلا یکم لازمه محبت هایی ک کردین یاداوری کنین تا اونا رام تربشن.بزرگتربشن بدترم میشن دخترا بامادرشون نمیسازن چ برسه ب زندادش
شما درسته از خودگذشتگی کردین و مسئولیتشونو به عهده گرفتین ولی هر دو تو سن حساسی هستن و ممکنه یه نگاه ساده رو هم به دل بگیرن بهتره صمیمیتتونو بیشتر کنین تا اونا هم متوجه نیت خوبتون بشن
خیلی شرایط سختیه واقعا نمیشه درکتون کرد
ولی فقط اینو درنظر بگیر هرچقدر لطف و مهربونی در حق دوتا خواهر کنی نتیجش رو بچه هات و عاقبت بخیریشون میبینه به این فکر کنی دلت آروم میشه
تو بهشون محبت کن و گذشت کن بخدا نتیجش رو میبینی مطمئن باش اون دختر تو سن حساسی هست از طرفی هم شرایط اون هم سخته فشار تنهایی بی مادری و بی پدری اذیتش میکنه غرور داره این حرفها و گستاخیش برا همینه فکر کن خواهر خودت اینطور باهات صحبت کرده باز برو دست محبت به سرشون بکش دوستانه یه سری حرفهارو بهش بزن مطمئنا با خواهر کوچیکه صحبت میکنه و اونم رفتارش رو درست میکنه
اگه میتونید خونرو جدا کنید اونا تو یه طبقه شماهم یه طبقه یه تلویزیون دیگه بگیرید مجبوری بسازی کاش به همچین ازدواجی تن نمیدادی بزرگ کردن بچه کس دیگه واقعا صبر میخواد
پس منتظر باشه این دو تا خودش و دخترش رو دیوونه کنن.
دختر ۱۸ ساله که دیگه بچه نیست. یه خونه دو طبقه بگیرن
یه طبقه رو بدن دست اونا با حقوق پدرشون.
این بنده خدا گناه کرده از ۱۸ سالگی نشسته این دو تا رو بزرگ کرده حالا هم زبونشون درازه.
اینقدر نمک نشناس
