من مجرد بودم عاشق پسر همسایمون بودم اونم منو دوست داشت اما اون زمان شماره همو نداشتیم فقط وقتی مدرسه میرفتم این باموتر رد میشد همیشه و نگاهم میکرد بشدت دوسش داشتم ولی بیکار بود اومدن خواستکاری مامانم راضی نبود کلی گریه و بدون اون انگار زندگیم تاریک بود..... و.. و خداروشکر نشد و الان ازدواج کردم و راضیم..