شب عروسی عموم نمیدونم فامیلامون چی مصرف کرده بودن چند تا از ماشین هارو گل مالی کردن مثل دوره جنگ تحمیلی که ماشین رو گل میزدن راحت نشه شناساییش کرد 😐
عروسی خونه مادربزرگم بود خونه لب به لب پر نصف مهمونا رو پله ها نشسته بودن و اصلا نمیشد رفت و آمد کرد دختر عمم میخواست بره بیرون نمیتونست عموم یکدفعه دخترعمم رو مثل گوسفند زد زیر بغل از بین مهمونا ردش کرد یعنی جوری که دختر عمم تا اخر عروسی حالت تهوع داشت😐
ما همه بچه بودیم منو و دختر عمو بزرگم و دختر عمم و دختر خاله بابام که دو سال از ما بزرگتر بود با یک اکیپ پسر دعوامون شد و البته خدا ماروببخشه ظرف غذا ها رو میکوبیدم تو صورت هم و کلی مرغ و برنج رو حیف کردیم یعنی یادمه مامانم تو حموم به زور برنجا رو از تو موهام در آورد😐
و پسر عمم که همسن ما بود با یه پسره دعواش شد اومد دمپایی پرت کنه سمتش اون جاخالی داد دمپایی صاف خورد تو سر خواننده عروسی😐
و دیگه نگم از تیپ ها که خودتون تصور کنید
مامانم یک لباس سبز چمنی پوشیده بود توری واقعا لباسش رو الان میبینیم دو ساعت میخندیم
زنعمو بزرگم لباس کوتاه ریون که کسی تو خونه هم نمیپوشید رو پوشیده بود 😐
باجناق عموم یک کت شلوار پوشیده بود دقیقا کپ کت و شلوار بائو تو پایتخت چهار البته یکم براق تر بود برای این😂