همیشه مراعاتش کردم.همیشه کمک حالش بودم همیشه .دوستم نداره همش میگه برو طلاق بگیر برو نمیدونم چرا از طلاق میترسم حاضرم انقدر تحقیر تحمل کنم.بچه دارم ی دونه.
چ کنم.ن محبت میکنه ن اهل کاره ن حتی برا بچه پدری میکنه از حرف مردم میترسم از حرف خانوادم.بشدت بهش وابستم کلی فحش و بد و بیراه میگه بهم.همه جوره ازش سرم ولی هرچی بیشتر تحقیرم میکنه بیشتر وابسته میشم.منو از دست خودم نجات بدین.واقعا اشکم دراومد الان زنگش زدم بیا شام منتظرتم میگه بخور فک کن من مردم
اگه عقدی که یه فکری بکن زودتر اگرم ازدواج کردی که یه سری سوره ها و آیه‌های افزایش محبت همسر هست تو اینترنت و نی نی سایت بزنی میاد مجرب هن هستند ان شاء الله، بخون، وگرنه که دیگه هوچی
خیلی بهش رو دادی، سگ محلش کن به دست و پات میفته
هر دو دارید عذاب میکشید
چرا ؟ مشکلش چیه؟ دوست نداشتن دلیل میخاد، از کی دوستت نداره ؟
چرا اخه هیچ چیزی دلیل براینکه توزنی نیست چرا قدرخودتونمیدونی مردم پشت خداهم حرف میزنن تاکی میخای تحقیرشی؟توعاشقش نیسی فقط وابسته ای
شوهرمنن همینه مثل چی کار میکنم
امروز رفتم سنوگرافی وپول وزیت دکتر ۵۰۰شد کلی دعوام کرده پیش بچه هام
منم شرایط طلاق ندارم میگه با پول خودت لباس بخر حتی پول شارژ نمیده
چند بار بگم برای خونه خوردو خوراک میخره 😭😭😭
