پسره ازم خواستگاری کرد از خدام بوداا خیلی دوستش داشتم ولی به روی خودم نمی آوردم جدی بودم
پسره گفت قصد جسارت نداشتم خانم...می خوانم ازتون در خواست کنم باهم اشنابشیم منم خندم گرفته بود که بیچاره نمی دونست روش کراشم خودم نگه داشتم با جدیت تمام گفتم قصدم ازدواج ندارم
دوستم فوشم میاد فقط تو دو روز گریه میکردم فلانی چرا رد کردم دوستم میگفت حقته مغرور