2733
2739
عنوان

آنچه که یک زن می خواهد...

2728 بازدید | 56 پست
آنچه که یک زن می خواهد...

بدون اینکه غر بزنید تا اخرش بخونید شاید شما مردها یه روزی

انصاف بخرج بدید و به زن ها این حق انتخاب را که چه می خواهند را بدید...

روزی روزگاری پادشاه جوانی به نام آرتور بود که پادشاه سرزمین همسایه اش

او را دستگیر و زندانی کرد. پادشاه می توانست آرتور را بکشد

اما تحت تاثیر جوانی آرتور و افکار و عقایدش قرار گرفت. از این رو،

پادشاه برای آزادی وی شرطی گذاشت که می بایست به سؤال بسیار مشکلی پاسخ دهد.

آرتور یک سال زمان داشت تا جواب آن سوال را بیابد،

و اگر پس از یکسال موفق به یافتن پاسخ نمی شد، کشته می شد.

سؤال این بود: زنان واقعاً چه چیزی میخواهند؟

این سؤالی حتی اکثر مردم اندیشمند و باهوش را نیز سرگشته و حیران می نمود

و به نظر می آمد برای آرتور جوان یک پرسش غیرقابل حل باشد.

اما از آنجایی که پذیرش این شرط بهتر از مردن بود،

وی پیشنهاد پادشاه را برای یافتن جواب سؤال در مدت یک سال پذیرفت.

آرتور به سرزمین پادشاهی اش بازگشت و از همه شروع به نظرخواهی کرد:

از شاهزاده ها گرفته تا کشیش ها، از مردان خردمند، و حتی از دلقک های دربار...

او با همه صحبت کرد، اما هیچ کسی نتوانست پاسخ رضایت بخشی برای این سؤال پیدا کند.

بسیاری از مردم از وی خواستند تا با جادوگر پیری که به نظر می آمد تنها کسی باشد

که جواب این سؤال را بداند، مشورت کند. البته احتمال می رفت دستمزد وی بسیار بالا باشد

چرا که وی به اخذ حق الزحمه های هنگفت در سراسر آن سرزمین معروف بود.

وقتی که آخرین روز سال فرا رسید، آرتور فکر کرد که چاره ای به جز مشورت با پیرزن جادوگر ندارد.

پیرزن جادوگر موافقت کرد تا جواب سؤال را بدهد،

اما قبل از آن از آرتور خواست تا با دستمزدش موافقت کند

پیر زن جادوگر می خواست که با لُرد لنسلوت، نزدیکترین دوست آرتور

و نجیب زاده ترین دلاور و سلحشور آن سرزمین ازدواج کند!

آرتور از شنیدن این درخواست بسیار وحشت زده شد.

پیر زن جادوگر ؛ گوژپشت، وحشتناک و زشت بود و فقط یک دندان داشت،

بوی گنداب میداد، صدایش ترسناک و زشت و خیلی چیزهای وحشتناک

و غیرقابل تحمل دیگر در او یافت میشد. آرتورهرگز در سراسر زندگی اش

با چنین موجود نفرت انگیزی روبرو نشده بود، از اینرو نپذیرفت

تا دوستش را برای ازدواج با پیرزن جادوگر تحت فشار گذاشته

و اورا مجبور کند چنین هزینه وحشتناکی را تقبل کند. اما دوستش لنسلوت،

از این پیشنهاد باخبر شد و با آرتور صحبت کرد.

او گفت که هیچ از خودگذشتگی ای قابل مقایسه با نجات جان آرتور نیست.

از این رو مراسم ازدواج آنان اعلان شد و پیرزن جادوگر پاسخ سوال را داد.

سؤال آرتور این بود: زنان واقعاً چه چیزی می خواهند؟

پاسخ پیرزن جادوگر این بود: " آنها می خواهند تا خود مسئول انتخاب نوع زندگی خودشان باشند"

همه مردم آن سرزمین فهمیدند که پاسخ پیرزن جادوگر یک حقیقت واقعی را فاش کرده است

و جان آرتور به وی بخشیده خواهد شد، و همینطور هم شد. پادشاه همسایه،

آزادی آرتور را به وی هدیه کرد و لنسلوت و پیرزن جادوگر یک جشن باشکوه ازدواج را برگزار کردند

ماه عسل نزدیک میشد و لنسلوت خودش را برای یک تجربه وحشتناک آماده می کرد،

در روز موعود با دلواپسی فراوان وارد حجله شد. اما، چه چهره ای منتظر او بود؟

زیباترین زنی که به عمر خود دیده بود بر روی تخت منتظرش بود.

لنسلوت شگفت زده شد و پرسید چه اتفاقی افتاده است؟

زن زیبا جواب داد: از آنجایی که لرد جوان با وی به عنوان پیرزن جادوگری با مهربانی رفتار کرده بود،

از این به بعد نیمی از شبانه روز می تواند خودش را زیبا کند و نیمی دیگر همان زن وحشتناک

و علیل باشد. سپس پیرزن جادوگر از وی پرسید: " کدامیک را ترجیح می دهد؟

زیبا در طی روز و زشت در طی شب، یا برعکس آن...؟"

لنسلوت در مخمصه ای که گیر افتاده بود تعمقی کرد.

اگر زیبایی وی را در طی روز خواستار میشد آنوقت می توانست به دوستانش و دیگران،

همسر زیبایش را نشان دهد، اما در خلوت شب در قصرش همان جادوگر پیر را داشته باشد!

یا آنکه در طی روز این جادوگر مخوف و زشت را تحمل کند ولی در شب،

زنی زیبا داشته باشد که لحظات فوق العاده و لذت بخشی رابا وی بگذراند...

اگر شما یک مرد باشید و این مطلب را بخوانید کدامیک را انتخاب می کنید...



انتخاب شما کدامیک خواهد بود؟

اگر شما یک زن باشید که این داستان را می خواند، انتظار دارید مرد شما چه انتخابی داشته باشد؟



انتخاب خودتان را قبل از آنکه بقیه داستان را بخوانید بنویسید.



آنچه لنسلوت انتخاب کرد این بود...:

لنسلوت نجیب زاده و شریف، می دانست که جادوگر قبلاً چه پاسخی به سؤال آرتور داده بود؛

از این رو جواب داد که این حق انتخاب را به خود او می دهد تا خودش در این مورد تصمیم بگیرد.

با شنیدن این پاسخ، پیرزن جادوگر اعلام کرد که برای همیشه و در همه اوقات زیبا خواهد ماند،

چرا که لنسلوت به این مسئله که آن زن بتواند خود مسئول انتخاب نوع زندگی خودش باشد...


احترام گذاشته بود.

اکنون فکر می کنید که نکته اخلاقی این داستان چه بوده است؟...



تا نظر شما چه باشد...


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خیلی قشنگ بود شیده جون به نظر من نکته ی اخلاقیش اینه که همیشه تصمیم گری و حق انتخاب را به خود فرد بدهیم نه اینکه بخواهیم نظر خودمان را به او بقبولانیم اینطوری هم به او احترام گذاشته ایم هم او آن کار را بهتر انجام خواهد داد چون خودش انتخاب کرده است.......................
2742
سلام جناب نوستالژیک اینهایی که گفتین بله که لازمه ولی داستانو دوباره بخونین که مفهومش چیز دیگه ای بود

بعضی از اقایون هم دنبال خانومهایی میگردن که همش بشور و بپذ بکنن تا اونها هم سر فرصت به کار خودشون برسن
من اصلا فمی نیست نیستم و همیشه با مردان خانواده ام بهترین رفتار رو داشتم .حقشون رو هم رعایت می کنم . اما این تاپیک راجع به اجازه دادن انتخاب راجع به همه چیز به زن صحبت می کنه .

همیشه بهترین زن ها در میان خانواده هایی پیدا می شوند که حقوقشون رعایت شده و احترام و حق انتخاب داشته اند .

امیدوارم همه خانواده ها به اندازه کافی حقوق خانم ها و دخترها رو رعایت کنند تا زن ها هم بتوانند فرشته درونشون رو بهتر تجلی کنند .
2740
شیده جون داستان قشنگی بود.....اقای نو ستالزیک چرا با این همه بدی که شما اقایون در خانمها سراغ دارید باز هم تا یک خانم میبینید برای به دست اوردن دلش دنبالش راه میفتید و جلب توجه میکنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟چرا به یکدونه اش قناعت نمیکنید و تعدد زوجین رو انتخاب میکنید؟؟؟؟؟خیلی خوشحال میشم اگه یکی از اقایون جواب منو بدن چون خیلی وقته این سوال برام پیش اومده
این داستان مهمترین درسی که داره اینه که زنها مثل مردها ترجیح میدن خودشون انتخاب کنن تا اینکه برای اونها تصمیم گیری بشه زنها هم مثل مردها حق دارن مسیر زندگیشونو انتخاب کنن.
به نظر من زنها موجودات بسیار دقیقی هستن بطوری که اگر تمام امور مربوط به زندگی بدستشون سپرده بشه به بهترین نحو انجام میدن و در هیچ کاری کوتاهی نکرده تجربه نشون داده زنها در مسائل مالی مربوط به امور زندگی دقت نظر بیشتری دارن.
باید توجه داشته باشیم که هم زن و هم مرد زمان ازدواج باید طوری همدیگه ور انتخاب کنن که چهره همدیگر و بپسندن البته این به این منظور نیست که باید پری رو باشن.چون از نظر هر کس یه چیز جالب و زیبا بنظر میرسه.
همونطور که مردها همیشه دنبال بهترین چیزها در مورد همسرشون هستن زنها هم حق دارن یه مرد که نظر اونها ایده اله رو انتخاب کنن.
و نباید بهشون خرده گرفت که چرا تو فلان کس رو نمی پسندی چون مسئله یک عمر زندگیه و باید با دقت نظر انتخاب بشه تا بعدها پشیمانی به بار نیاد.
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   ومپایر_اعظم  |  2 ساعت پیش
توسط   mobina004  |  9 ساعت پیش