2737
2739
عنوان

توروخدا به داد برسید😞😂

143 بازدید | 10 پست

دوستان من ۱۰ ساله با خانواده شوهرم زندگی کردم تو این ده سال خدا شاهده عین یه خدمتکار بودم برادرشوهرم تصادف کرد با اینکه خودش خونه داشت اوردنش خونه من مراقبت کردم و خواهرشوهرم هم همینطور. اصلا نمیتونستم از خودم دفاع کنم اعتماد به نفس و حمایت کسیو نداشتم. امسال عزمم رو جزم کردم جدا شم چون مادرشوهرم تصادف کرده و من با ۲۷ ساا سن واقعا دیگه همه جام درد میکنه توان مراقبت کردن ندارم. اومدم خونه خودم و میگم نمیرم که نمیرم.خیلی نفرینم میکنن همش میترسم نفرینشون منو بگیره شوهرم دعوام میکنه پشت سرم حرف درمیارن جاریام و خواهرشوهرامم مادرشوهرمو تنها گذاشتن و میگن وظیفه توعه. توروخدا دعا نویسی راه حلی چیزی سراغ دارین اصلا نمیفهمم کاز درستی کردم یا نه دیگه بریدم با دوتا بچه


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731

دعا نويس لازم نيست عزيزم. عزمت رو جزم كن و بگو من تو اين همه سال خيلي كار كردم. ديگه نوبت بقيس


حالا بزار پشت سرت حرف بزنن يا شوهرت دعوا راه بندازه

چه پروووو

حالا اگه دختراش يه كاري ميكردن يه چيزي.  نه اينكه همش با شما باشه

🫠
اره ولی نمیتونستم یجور رفتار میکردن باور کرده بودم وظیفمه

عزیزم الان هم که میبینی ولت نمیکنن چون بهتر از تو و ببخشید خر تر از تو پیدا نمیکنن که بهشون سرویس بده

و هم نوه شون مادر میخواد

تو هم‌باید یه سری شرط و شروط بزاری واسه ادامه ی زندگی

               " از آن ها که تسلایشان می دادم                 ‌‌‌‌‌                                غمگین تر بودم ..."
دعا نويس لازم نيست عزيزم. عزمت رو جزم كن و بگو من تو اين همه سال خيلي كار كردم. ديگه نوبت بقيس ح ...

دوماهه شروع کردم به محکم وایسادن روبه روشون ولی شوهرم دست برنمیداره میگه لباساتو جمع کن بریم روستا مامانم تنهاست

2740
عزیزم الان هم که میبینی ولت نمیکنن چون بهتر از تو و ببخشید خر تر از تو پیدا نمیکنن که بهشون سرویس بد ...

راست میگی والا ولی الان به خودم اومدم چون کمرم درد میکنه زمین گیر شدم با ۲۷ سال سن

راست میگی والا ولی الان به خودم اومدم چون کمرم درد میکنه زمین گیر شدم با ۲۷ سال سن

مراقب سلامتیت باش عزیزم .

فردا زمین‌گیر بشی کسی دستت رو نمیگیره

               " از آن ها که تسلایشان می دادم                 ‌‌‌‌‌                                غمگین تر بودم ..."
دوماهه شروع کردم به محکم وایسادن روبه روشون ولی شوهرم دست برنمیداره میگه لباساتو جمع کن بریم روستا م ...

بگو اول به خواهرات و زنداداشت زنگ بزن


ببين همينجور محكم وايسا. وگرنه بلانسبت بازم سوارت ميشن. تا الان هرچي بهشون رو دادي بسه


به خدا به جاي تو اعصابم خرد شد

🫠
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   _khab_  |  9 ساعت پیش
توسط   بهاران7979  |  21 ساعت پیش