2733
2739

دوستان من ۱۰ ساله با خانواده شوهرم زندگی کردم تو این ده سال خدا شاهده عین یه خدمتکار بودم برادرشوهرم تصادف کرد با اینکه خودش خونه داشت اوردنش خونه من مراقبت کردم و خواهرشوهرم هم همینطور. اصلا نمیتونستم از خودم دفاع کنم اعتماد به نفس و حمایت کسیو نداشتم. امسال عزمم رو جزم کردم جدا شم چون مادرشوهرم تصادف کرده و من با ۲۷ ساا سن واقعا دیگه همه جام درد میکنه توان مراقبت کردن ندارم. اومدم خونه خودم و میگم نمیرم که نمیرم. شوهرم دعوام میکنه پشت سرم حرف درمیارن جاریام و خواهرشوهرامم مادرشوهرمو تنها گذاشتن و میگن وظیفه توعه. توروخدا دعا نویسی راه حلی چیزی سراغ دارین اصلا نمیفهمم کاز درستی کردم یا نه دیگه بریدم با دوتا بچه


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   _khab_  |  8 ساعت پیش
توسط   بهاران7979  |  20 ساعت پیش