خانوادم خیلی مشکل دارن بخدا دلم نمیاد که یه لحظه بخاطر من بخوان ناراحت باشن دبگه تو این شرایطشون
پدرم مریضه
مادرم خودش بار داداشام رو دوششه خیلی سخته برام که به پدرم زنگ بزنم بگم چه حرفایی بهم میزنه
و اینم بگم اگر بفهمن این با من چیکار میکنه و چه حرفایی میزنه نمیذارن یه لحظه باهاش زندگی کنم ولی دلم نمیاد
اگه بیان هزارتا حرف میزنه که خودمو مقصر کنه
مثلا میگه تو پدر و مادرو از چشم انداختی گوه تو سر خودت و خانوادت وقتی بهش گفتن حمایتت نمیکنیم اومد نشست گریه کرد من گفتم بیخیال من طلاهامو میدم تو خودتو ناراحت نکن حالا یادش رفت نمک نشناس
میگه تو نمیذاری برم پیششون بخدا بجان داداشام اگر من یکبار فقط یکبار بهش گفته باشم نرو خونتون(خونشون طبقه پایینمونه)
میگه تو تفرقه میندازی بخدا اگه من چیز یگفته باشم اصلا من جرئت نمیکنم چیزی بگم وگرنه همینجوری با همین حرفا به قول خودش ذلیلم میکنه این حرفایی که بهم گفت اولین بارش نبود هزارمین باره ازش میشنومشون
اصلا بهش وابسته نیستم
میگم نه باهام میخوابه نه باهام بیدار میشه کلا وقتی من خوابم اون بیداره وقتیم بیدارم بازم بیداره تو بالکن داره کارای چرت و پرت میکنه الان یه عکس از اتاق خونم بدم میگین چجوری تحملش میکنی نه باهام جایی میاد اکثرا همه جا تنهام ۱۴ روز کلا خونه نیست سره کار
۱۴ روزی که هست هم اینجوری خون به دلم‌میکنه یه روز خوش ندارم
از هفته اول بعد ازدواجم فهمیدم چه غلطی کردم و اگر شرایطشو داشتم همون موقع جدا میشدم
خانوادت که دخترشونو میشناسن مطمئن باش می‌فهمن کی دروغ وکی راست میگه
من نظرم اینه تو تنهایی از پسش برنمیای بهتره عمر وجوانیت رو هدر نکنی یا درستش کن یا تمومش لااقل به پدرومادر خودش بگو اگه دیدی درست نشد به پدرت حتمااااااا بگو
خیلی دلم میخواد به پدرم بگم خیلی الان نیاز دارم به حمایتش ولی میدونم هم مریضه هم داداشام اذیتش میکنن اینروزا اونا نسل جدیدن و هزار دغدغه و واقعا دلم نمیخواد تو این شرایط درگیر منم بشه
خودش اصلا اوضاع جسمیش خوب نیست
وقتی هر چی میاد دهنش میگه چرااااا دهن به دهنش میزاری. باور کن این راهش نیست. خودتو داغون میکنی
قلقشو در بیار ازین دورهای آموزشی شرکت کن چهاتا سیاست زنانه یاد بگیر
واقعا ظهر چیزی نگفتم
فقط گفتم تو پولو گذاشتی تو حساب و نشستی تو خونه خواستم یکم به خودش بیاد چون قسم خوردم دیگه بهش نگم ماشین بخر یا این خوبه یا هرچی خواستم اینجوری بهش گوشزد کنم که بیخیال نباشه
آخه یه هفته مرخصی گرفت و نرفت سرکار که مثلا ماشین بخره الان ۳ روز از یه هفته گذشت و هیچ کاری نکرده
بیشعور از شب تا صبح صبح تا شب بیداره مثلا امروز ساعت ۷ عصر خوابید یعنی از دیروز بیدار بود تا امروز و هیچ کاریم نمیکنه فقط خونه رو میریزه بهم احمق
