خسته شدم ازین زندگی ۳ ساله ازدواج کردم تقریبا ۲ سال واژینیموس داشتم گفتم اشکالی نداره من نمیتونم تامینش کنم ولی واقعا الان از دل و جون مایه گذاشتم میبینم تو گوشیش صد بار باهم دعوا کردیم همیشه هم بو گند سیگار میده حالم دیگه بد شده بهش میگم من و ببر خرید میگه پول ندارم من بابام پولداره هرچی خواستم داشتم ولی راه جلو پام نمیذاره برگردم خودمم دلم نمیخاد برگردم دلم ی زندگی پر آرامش میخواد
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
شوهر من متولد ۷۳ هست وقتی من ۱۴ بودم اون ۲۲ با هم عقد کردیم از اون موقع تو گوشیش دیدم دعوا کردم گوشیشو شکستم فحش دادم زبون خوش قربون صدقه و... هیچکدوم تاثیر نداشت چون بهش اعتیاد پیدا کرده بود دیگه بیخیالش شدم واسم مهم نیست الان ۲۹ سالشه رفیق باز هست عرق خورم هست فقط خدارو شکر میکنم همیشه پیشم نیست ماهی ۴ روز تحملش میکنم