2737
2739
عنوان

قربون بزرگیه خدابرم ...

136 بازدید | 11 پست

الان یهو یاد جریان خودم افتادم وخواستم بگم هیچوقت ازلطف خدا نا امید نشین دقیقا اونجایی که دیگه ازهمه جابریدین حتی ازخود خدا ،خودش راهی براتون بازمیکنه


من چندسال پیش سرجریاناتی باوجوداینکه ازخودم خونه وزندگی داشتم یجورایی آواره شده بودم اولاش که همش میرفتم خونه مادرم بعد مدتی هم یه خونه شهردیگه تویه پایین شهرداشتیم یه مدتم باوسایل کمی رفتم اونجا ،اون مدت داغون شدم انواع واقسام تیکای عصبی گرفته بودم 

همش می گفتم من که خودم خونه و با وسایل خوب دارم چرا باید اینجا بدون هیچ امکاناتی زندگی کنم روانی شده بودم و همش با بچه هاموشوهرم دعوا وجنجال داشتم.

حالا بگذریم که امیدوارم تا دنیا دنیاست خدا از باعث وبانی اون سختیهایی که من کشیدم نگذره 

یادمه روز عرفه بود اونجا حتی تلویزیون هم نداشتیم باگوشیم برنامه های دعایی تلویزیونو میدیدم و ازسوزه دلم ضجه میزدم دیگه حالیم نبود که خواهرمو و شوهرم هم خونه هستن فقط دلم آتیش بود و گریه میکردم

کسی هست بقیشو بگم که لطف خدا چطوری شامل حالم شد

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731

بله عزیزم بفرما

خدایاسرده این پایین ازاون بالا اگه میشه نگام کن         یه کاری کن اگه میشه فقط گاهی خودت قلبمو ها کن     خدایاسرده این دستام ازاون بالاخودت ببین میلرزه         مگه حتی همه دنیا به این دوری به این سردی می ارزه😔

چالش عکس کودک😍

شماره80


https://rubika.ir/joinc/CEFAAHHH0YHXCOEMLODGYQMJUZKCVNRF


بیشترین لایک350به بالا😍


نفر اول300تومن

نفر دوم 200تومن

و نفر سوم 100تومن 


مهلت چالش تا 30ام⚘️🌹


عکس فرزندتو به این آیدی بفرس

@toran_gz

2740

دیگه داشت نزدیک مدرسه بچم میشد اونجا هم نمیتونستم بمونم باید برمیگشتم همون خونه خودم که وارد خیابون اون خونه میشدمدست وپامو لغمه میگرفت انگاریکی میچسبید به گلومو میخواست خفم کنه شبا تواون خونه همش کابدس میدیدم ولی دوباره مجبوربودم برگردم همونجا

خلاصه شوهرم که دیدمن واقعا دارم عذاب میکشم گفت این خونه رومیدیم اجاره و خودمون میریم جای دیگه کرایه میکنیم. باهم راه افتادیم هرروز توبنگاها که خونه خودمونو بدیم کرایه وجای دیگه کرایه کنیم. میرفتیم خونه های مردمو میدیدیم ولی من هیچ کجا پسندم نمیشد ازاون ور صدای شوهرم دراومد که تودردت چیه این همه خونه دیدیم چرا یکیشو قبول نمیکنی . حالا نگو همینشم حکمت خدا بود که اون خونه هاپسندم نمیشد

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687