تو کل ۱۸ سال زندگیم کلا ۲ بار پیش اومد که یه پسر بهم تیکه بندازه دوبارشم با دوستم بودم و طرف یه چرتی پروند و رفت چیز خاصی نبود
الان رفتم دانشگاه نهار بگیرم( چون خوابگاهی نیستم پنجشنبه نهار رو از سلف میریم میگیریم میایم) بعد امروز تنها رفتم دوستم همراهم نبود لباس های همیشگی تو دانشگاه میپوشم تنم بود یه مانتو شلوار رسمی اداری با مقنعه رو به رو دانشگاه اومدم از خیابون رد شم یهو دیدم یه ماشین از فاصله شاید ۵۰ متری هی چراغ میداد گفتم شاید آشناست حالا از همکلاسی هام یا دوستای بابام یهو منو شناخته چون دوستای بابام تو این شهری که من هستم زیادن اومد جلو داشتم نگاه میکردم ببینم کیه جلو پام ترمز زد ۴ تا مرد داخلش بود که هیچ کدومو نشناختم با تعجب نگاه کردم بعد فهمیدم داستان چیه صورتمو برگردوندم اونور این رد شد رفت گفتم ولش کن روانی بودن رفتم غذامو گرفتم برگشتم دوباره میخواستم از خیابون رد شم یه موتوری که دو نفره بودن یکی شون یه چیزی گفت که نفهمیدم فقط حرف بدی زد این ترمز نزد رفت همین که این رد شد یه پرشیا با دو تا پسر هم سن و سال خودم شاید حدود ۲۰ ساله اینا ایستاد یکی شون دست تکون داد تا اومد یه چیزی بگه من این بار دیگه فحش دادم اینم گازشو گرفت رفت. به قرآن قسم راست میگم میدونم شاید باورتون نشه خودمم یکی میگفت در آن واحد ۳ بار باورم نمیشد الان اصلا حالم بد شد میگم نکنه من یه مشکلی داشتم که اینجوری شد اومدم به دوستم گفتم آقا مگه من الان مشکلی دارم که این اتفاق افتاد یعنی مثل دخترای خراب بودم؟ آخه شما سر ظهر کنار دانشگاه یه دختر با مانتو شلوار و مقنعه ببینید همچین فکری راجع بهش میکنید؟چرا اینجوری شد به خدا حالم بده بیاید بگید تقصیر من نبوده یهو از خودم بدم اومد من تا حالا پیش نیومده بود کسی بخواد جلوم ترمز بزنه اون دو بار یه چرت و پرتی گفتن رد شدن رفتن که یه بارشم با دوستم داشتیم بلند حرف میزدیم به حرفهایی که میزدیم تیکه انداخت رفت