و دانشگاهتون يه ساعت و نيم فقط باهاش فاصله داشته باشه و بار اول كه رفتين دانشگاه اونم رفتين ديدين و ديگه هربار رفتين بگه من كار دارم تو بيا تا اينجا يعني حدود دوساعت تو راه و يكبار نياد شهرتون شما رو ببينه و دنبال مامانشم بره شهرستان خودشون كه از شما دور تره
و عيدم رفته باشه شهرستان و ٥ روز مونده پيش فاميلاش و برا خودش ميتونه كار نداشته باشه
و حالا دوباره بگه دوروز تا جمعه ميرم تهران شما فك كنين كار داره ولي بعد بگه دختر عموم كه عيد اومده بود ميخواد برگرده بره خارج با بچه هاش مامانم اينام اونجان برم باهاش خدافظي كنم و با بچه هاش😶😶😶😶😶 چيكار ميكنين
تولدتونم يادش نبوده باشه ولي شما هم تبريك گفتين هم كادو و وقتي به روش بيارين فك كنه زياد مسئله مهمي نيست
چون اصلا نميفهمه و خونوادشم مث حيوون باهاش رفتار كردن و ازشون ميترسه عين ربات شده