چه ازدواج چه کلا دانشگاه و مجردی زندگی کردن؟
چه حس بدیه اتاقت و کل وسیله هات بزاری با دو تا چمدون بری و دیگه یه آدم بالغ باشی و باید کم کم خودت از پس خودت بر بیای🥲
واقعا آدم دلش به اون فضا و اتاق تنگ میشه
هیچ اتاقی راحت تر از اتاق خود آدم توی خونه والدینش نیست
از هتل پنج ستاره هم بهتره
من آدم وابسته ای نیستم ، احساسات نیستم زیاد و دلتنگم کم میشم ولی هر وقت تحت فشار و استرسم روی تخت اتاق جدیدم دراز می کشم پتو رو میدم روم و آهنگ هایی که دوران نوجوانی گوش می کردم می زارم و چشمام می بندم
حس می کنم یکی از روزای چهارده پونزده سالگیه
آلبوم جدید وان دایرکشن تازه اومده بیرون
داره تابستون میشه
مامانم داره غذا می پزه و بابام واسم کلی میوه های تابستونی و آلوچه خریده
حس می کنم الانه که دوستم زنگ بزنه
الانه که مامانم صدام بزنه
و خب بعد این تصورات واقعا حس آرامش می کنم و ترس هام و نگرانی هام می ره