بیاین یه نمونه کارما بگم برگاتون بریزع😁

دقیقاخدا از اشک بنده هاش نمی‌گذره دل شکستن تاوان داره

ما هم یک مورد کارما دیدیم اینکه پسردایی بابام که پسر زن اولش بود میخواست بره جایی سرکار زنه دوم دایی بابام انقدر تو گوشش خوند دایی بابام رفت زیرآب پسر خودشو زد پسرش میخواست بره نظام و اونایی که رفتن میدونن چقدر سخت میگیرن قشنگ از ته سوزن ردت میکنن تا بگیرن حالا فکر کن این قبول شد بعد بابای خودش که سپاهی بود حفاظت زیرابشو زد همیشه بین این پسرش و پسر زن دومش فرق میذاشت به پسر اولش مقداری پول میداد که فقط جایی میره بتونه با تاکسی بره برگرده اما همش پسر زن دوم ازاد همیشه خرجش میکردن همیشه ازاد پسر زن اولش تصادف کرد حتی این هزینه بیمارستانش هم نداد تازه زن دوم زمینی که مال زن اول دایی بابام و برای پسرش بود رو گرفت فروخت رفت مکه دایی این پسر رو از ارث محروم کرد از خونه انداختش بیرون به کل فامیل تک تک زنگ زد گفت حق ندارین عروسی این پسرم برید 

حالا همین پسر زن اولش که این همه سختی کشید شد صاحب بهترین خونه زندگی و زن و بچه 

بچه زن دوم تصادف کرد نصف بدن بی حس کلا لنگ لنگ میزنه راه میره و معتاده به تمام معنا شده که اگر بازم همین دایی نبود تا الان کارتن خواب شده بود

مرسی جانه بمیرم❤⚘

تی جانا قوربان😄

توی محل ماهم یک اکیپ کلاه برادر بودن که یک پلیس لوشون داد و دستگیرشون کردن باز یکی از پلیسا اسم اون پلیسی که اونا رو شناسایی کرده بود و لو داده بود و باعث شد دستگیر بشه رو به این کلاه بردارا گفت کلاه ب.رداره تو زندان بود به ادماش فرستاد سراغ زن پلیسه وقتی پلیسه شیفت بود به زنش تجاوز کردن بعد تو جنگل ولش کردن بعد گفتن کار این مرده هست مرده گفت من که پیش شما هستم چجوری به زن تو تجاوز میکردم این مرده حتی لاه بابای منم برداشت و پولش رو بالا کشید 

این سه تا کلاهب.ردار که همدست بودن عاقبتشون چی شد یکی رو با تیر زدن کشتن یکی رو امپول هوا زدن کشتن اون اصل کاری که دستور تجاوز داد هم تصادف کرد رفت زیر تریلی سرش کلا قطع شد و از بدنش جدا شد

حیف اسم انسان ،حقشون بوده 

عزیزی😍😘

با برادرش مشکل نداره اما پدرش و زن باباش رو هیچوقت حالال نمیکنه چون شاهد فرق گذاشتناشون بود فکر کن زن دوم باباش همین پسره نامزد کرد از طرف خودش و باباش یه دست بشقاب هدیه داد اما وقتی برادر خودش نامزد کرده جارو برقی خرید کادو داد 

بدترش اینه که پدر همین پسر انقدر مادرش رو اذیت کرد که مادره از دست بابای پسره خودش رو اتیش زد و فوت کرد برای همین حتی چشاش رو روی فرق قائل شدن ببینده هیچوقت بابت مرگ مادرش نمیبخشتش 

یک شب رفتیم خونشون دیدم عکس مادرش با لباس عروس روی میز خاطره بودهمون شب باباش اومد خونش سریع عکس مادرش رو برگردوند برای اینکه پدرش عکس مادرش رو نبینه یعنی جیگرم اتیش گرفت براش بابام میگه از بچگیش خیلی سختی کشید

انقدر این باند وحشتناک بودن یکیشون باقی موند دوباره گروهشون رو راه اندازی کرده بود بعد مرگ این یارو حتی یه عده از پلیسا رو خریده بود فکر کن پلیس اراده میکرد بیاد اینو دستگیر کنه بهش خبر میدادن طرف فرار میکرد از سال هشتاد و دو سه دنبالش بودن تا اینکه پارسال از خود نوپوی تهران اومدن دیگه با تیر زدن کشتنش 

میدونی جرائمشون چی بود 

گروگان گیری 

شکنجه 

تجاوز 

قاچاق عتیقه و... 

خداروشکر منقرض شدن 

ولی سخت تر این بود که مردم شهرمون از اینا اسطوره ساختن چرا چون محیط کوچیکه همه با هم فامیلن شعارشونم این بود بنده خدا با مردم شهر خودمون کار نداشت کاری هم میکرد با غریبه میکرد 😐

خداشاهده هرکی بهم بدی کرده خدا پدرشو دراورده

خودمم هرکسیو قضاوت کردم خدا منو تو همون موقعیت گذاشت